فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

حرمت موسیقی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

حرمت موسیقی


پیش از پرداختن به این موضوع لازم است نکاتی را متذکر شویم تا در بهره مندی بهتر از مطالب تاثیر گذار باشد

1. منابع فقه شیعه عبارتند از: قرآن كریم، سنت و روایات، عقل واجماع؛ به گونه ای كه هر یك از اینها به تنهایی می تواند برای مستند بودن حكم فقهی، دارای ارزش و اعتبار باشد.


2. از این رو لازم نیست همه احكام، به طور صریح، درقرآن كریم آمده باشد، بلكه چه بسا ارزشهای كلی در قرآن مطرح شده، ولی بیان جزئیات و تفصیل و تطبیق آنها توسط معصومین(ع) صورت گرفته باشد.


3. در قرآن كریم آیه ای صریح در مورد شنیدن موسیقی نداریم، ولی روایات معصومین(ع)، كه تفسیر كننده آیات الهی است شنیدن موسیقی ای كه مطرب بوده و انسان را از یاد خداوند غافل می كند را نهی كرده اند.


4. بنابر این طبق روایات، آن موسیقی كه مطرب و متناسب با مجالس لهو و لعب باشد، و در انسانها، به طور غالب، موجب تغییر حالات و دوری از یاد خدا شود، ممنوع شناخته شده است.


5. البته آیات نهی از لهو و لعب همگی پشتوانه ارزشی این تشریع الهی است كه در قرآن امده و توسط پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت او این چنین تطبیق شده است. آیات نهی از لهو هم كه در قرآن ریاد است، که با مراجعه به "المعجم المفهرس" می توان به آنها دست یافت.


6. از جمله آیاتی که مفسران، موسیقی را یکی از مصادیق آن آیات شمرده اند عبارتند از:


  1. «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‏: و آنان كه از [هر گفتار و كردارِ] بيهوده روى‏گردانند » (مؤمنون: 3)
  2. «وَ الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّور: آنان كه تن به شهادت ناحق نمى‏دهند و در مجالس باطل حاضر نمى‏شوند » (فرقان: 72)
  3. «وَ اجْتَنِبُواْ قَوْلَ الزُّور: از گفتار باطل [چون دروغ، افترا، غيبت و شهادت ناحق] دورى گزينيد» (حج: 30)
  4. «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْترَىِ لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ...: برخى از مردم‏اند كه سخنان باطل و سرگرم‏كننده را مى‏خرند تا از روى نادانى [مردم را] از راه خدا گمراه كنند ...» (لقمان: 6)




« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً ... : برخى از مردم‏اند كه سخنان باطل و سرگرم‏كننده را مى‏خرند تا از روى نادانى [مردم را] از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره بگيرند ؛ براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود »


كلمه" لهو" به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى‏كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص 313)

" لَهْوَ الْحَدِيثِ"، مفهوم وسيع و گسترده‏اى دارد كه هر گونه سخنان يا آهنگ هاى سرگرم كننده و غفلت‏زا را كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مى‏كشاند در بر مى‏گيرد، خواه از قبيل" غنا" و الحان و آهنگهاى شهوت‏انگيز و هوس‏آلود باشد، و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوى انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مى‏دهد.


و اگر در روايات اسلامى و سخنان مفسرين روى يكى از اينها انگشت گذارده شده است هرگز دليل بر انحصار و محدوديت مفهوم آيه نيست.


در احاديثى كه از طرق اهلبيت (ع) به ما رسيده تعبيرهايى ديده مى‏شود كه بيانگر همين وسعت مفهوم اين كلمه است.


تعبير به "لَهْوَ الْحَدِيثِ" بجاى "الحديث اللهو" گويا اشاره به اين است كه هدف اصلى آنها همان لهو و بيهودگى است، و سخن، وسيله‏اى براى رسيدن به آن است.( تفسير نمونه، ج‏17، ص 15)


بنابر این هر آن چه که مصداق لهو محسوب شود، از نظر قرآن ممنوع و مورد نهی قرار گرفته است.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آیاروی هر چیزی میشه سجده کرد؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 

یکی از بحث های طول و دراز بین شیعه ها و سنی ها اینه که اونا می گن روی هر چیزی میشه سجده کرد و ما میگیم فقط زمین و یا مهر

آیا تو قران آیه ای در این زمینه داریم که گفته باشه باید روی خاک سجده کرد؟



1. آنچه سجده بر آن جائز است ارض (زمین) و روئیدنیهای غیر خوراكی و غیر قابل پوشیدن آن است. لذا چنین نیست كه حتما سجده باید بر مهر و حتی بر خاك باشد.

2. طهارت محل سجده یكی از شرائط صحت آن است. علاوه بر آن كه نزاهت و پاکی محل سجده هم به طور فطری مطلوب است.

3. رسول گرامی اسلام(ص) و مسلمانان صدر اسلام نیز به خاك، سنگ یا حصیر سجده می كردند؛ زیرا در كف مساجد و منازل سنگ ریزه و خاك، و در نهایت مفروش به حصیر بود، و آنان بر همان خاك و شن و یا حصیر كف مسجد و اتاق سجده می كرده اند.

ولی امروزه كه تقریبا همه منازل و مساجد مفروش به فرش های نخی و پشمی می باشد و از طرفی همیشه به خاك دسترسی نیست، و همراه بودن آن مشكلاتی دارد، شیعیان قطعه ای از خاك پاك را به صورت مهر به همراه برمی دارند، تا هم بر خاك سجده كرده باشند و هم از طهارت محل سجده كه از شرایط صحت نماز است، اطمینان داشته باشند.

4. در بعض روایات آمده است كه پیامبر اكرم(ص) نوعی حصیر، به عنوان مهر، استفاده می كرده اند. و گاهی نیز برای اجتناب از حرارت آفتاب كه بر سطح زمین خورده و آن را داغ كرده بوده است، مقداری سنگ برای سجده فراهم می كرده اند. (سنن البیهقی، ج 1، ص 421 و 439)

نقل شده که بعضی از صحابه پیامبر، مهر خاكی ـ و به تعبیر روایت، خشت ـ در سفرها به همراه داشته اند.(الطبقات الكبری، ج 6، ص 79)

مطلبی دیگر:

شیعه برای اثبات نظر خود ـ كه سجده را تنها بر موارد فوق مجاز می داند ـ روایات زیادی از ائمه اهل بیت(ع) دارد، و معتقد است كه شواهد تاریخی نشان می دهد كه رسول خدا(ص) و صحابه صالح پیامبر نیز بر زمین ـ سنگ و خاك ـ سجده می كرده اند.


استفاده شخص پیامبر اكرم(ص) و صحابه ایشان از خاك و سنگ و اشیاء غیر قابل خوردن و پوشیدن، و احیانا مهر ـ به عنوان مصداقی از خاك طاهر و تمیز ـ و نه هر چیزی، در برخی از روایات اهل سنت نیز آمده است. كما این كه در عده ای از روایات آنها حضرتش از سجده كردن بر لباس و گوشه عمامه و … را منع كرده اند.


دو روایت:

روایت اول: احمد بن حنبل در مسند: "عن جابر بن عبدالله الانصاری قال: كنت أصلی مع النبی فأخذت قبضة من الحصی، فاجعلها فی كفی ثم احولها الی الكف الأخری حتی تبرد ثم أضعها لجبینی، حتی أسجد علیها من شدة الحر"

یعنی جابر بن عبدالله الانصاری می گوید: من با رسول خدا(ص) نماز ظهر را می خواندم، از شدت گرما مشتی از سنگ ریزه برداشتم و در مشت خود نگه داشتم و سپس آن را به مشت دیگرم منتقل می كردم تا سنگ ریزه ها سرد شود، و سپس آن را جلوی خود قرار می دادم تا بر آن سجده كنم. (مسند احمد، ج 3، ص 327)

نکته: روشن است كه اگر سجده بر غیر زمین جایز بود، صحابه رسول خدا(ص) بر لباس هایشان سجده می كردند و این زحمات را برای سرد كردن سنگ ریزه ها متحمل نمی شدند.


روایت دوم: ابن عباس می گوید: "كان رسول الله(ص) یصلی علی الخمرة" یعنی حضرت رسول(ص) گل شكل گرفته ای را برای نماز داشتند و بر آن نماز می گزاردند .

این روایت از افراد مختلفی مانند انس بن مالك، عایشه، ام سلمه، میمونه و عبدالله بن عمر نقل شده است كه همه آن ها گفته اند رسول خدا(ص) بر خمره (گل شکل گرفته) نماز می خواندند. (مسند احمد، ج 1، ص 269 و 309 و 320 و 358، و جلد 2، ص 92 و 98، و جلد 6، ص 149 و 179 و 209 و 302 و 330 و 331 و 335 و 336 و 337)

چند نکته دیگر:


1. گرچه مذاهب اهل سنت سجده بر فرش و … را جایز می دانند، ولی به اتفاق همه مذاهب اسلامی سجده كردن بر خاك و سنگ جایز است.

2. سجده فقط خضوع و خشوع برای پروردگار است. سجده بر مهر و سنگ پرستش مهر و سنگ نیست، همچنان كه سجده بر فرش و سجاده پرستش فرش و سجاده نیست.

3. اهتمام همه مذاهب اسلامی، و به خصوص مذهب اهل بیت(ع) بر این كه اعمالشان، و به خصوص اعمال عبادیشان مطابق با سنت رسول الله(ص) باشد، به سبب فرمانی الهی است: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر، 7)

این فرمان مسلم و مورد اتفاق دین اسلام است و مخالف ندارد.

البته شیعیان سنت پیامبرشان را از طریق اهل بیت حضرتش می شناسند و تنها به شكلی كه اهل بیت(ع) معرفی می كنند عمل می نمایند؛ چرا كه بنا به احادیث معتبر و متواتر، ایشان وصایت و ولایت پس از پیامبر اكرم(ص) را به عهده دارند، و یا لااقل در كنار قرآن مفسر و مبین شریعت می باشند.

نياز نيست که ما براي هر حکم از احکام شرعي ، از قرآن دليل بياوريم .
زیرا
مثلا نماز آيات با اينکه فريقين اتفاق بر وجوب آن دارند ، اما در قرآن هيچ اشاره ايي به آن نشده ، و اين دليل بر عدم وجوب آن نيست .


اما راجع به سجده بر مهر ، خود بخارى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند که حضرت فرموده اند : ( جُعِلَت لي الأرضُ مسجداً وطهوراً) زمين سجدگاه و مايه پاكيزگى براى من گرديده است .
و هم چنين در صحيح مسلم «كتاب الصلاة، باب متابعة الامام والعمل بعده» ح 474 آمده‏است‏كه: رسول‏اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم در سجده پيشانى خود رابر زمين مى‏گذاشت «يضع جبهته على الارض».


والبته از اين دسته احاديث در کتابهاي حديثي شيعه به وفور به چشم مي خورد .


خب مسجد بودن زمين ، يعني اينکه سجده كردن بر آن ، و سجده هم يعنى اينکه صورت را روى زمين بگذاريم ، بنابراين شيعيان به تاسى از پيغمبراسلام كه سجده بر زمين را واجب مى‏دانند، بر زمين سجده مى‏كنند.


اما چون اغلب خانه‏هاو منازل و مساجد، با فرش پوشيده شده اند و دسترسى به زمين آسان نيست ، لذا شيعيان قطعاتى از زمين و خاك پاك را كه مهر يا تربت ناميده مى‏شود، با خود همراه دارند تا براى سجده كردن به زحمت نيفتند.


واين هم به اين نيت است که اين مهر ، قطعه‏اى ازهمان زمين است که در روايت آمده است ، ودر واقع سجده بر آن ، سجده بر وجه الارض است، يعنى خود زمين و هرچه مصداق زمين باشد.بنابراين ، مهر خصوصيتي ندارد، بلكه منظور سجده نمودن بر زمين است.


اما آنچه که از زمين مي رويد از قبيل ، خوراكى و پوشاكى و چيزهاى معدنى مثل ؛ فرش و كليّه ملبوسات و مأكولات و غيره ، چون از مظاهر دنيا و مورد علاقه نوع بشر است و سجده بر آنها از خلوص و خضوع مى‏كاهد، لذا طبق روايت معتبر، سجده بر آنها ممنوع شده است.


اما اينکه مغرضان و مخالفين شيعه ، سجده بر تربت ر ابت پرستي وشرک مي دانند ، اين سخني بي اساس است .
زيرا با توجه به اخبارى که از اهل‏بيت طهارت رسيده است، سجده بر تربت پاك حسين كه به خاك كربلا معروف است، موجب فضيلت بيشتر و ثواب زيادتر مى‏شود.و بديهى است كه سجده بر تربت كربلا مستحب است نه واجب .

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آیا در قران گفته شده که روی مهر سجده کنید؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 
یا کریم و یارب
----------------------------------------------------------------------------------------------------

درمورد این سوال قبل از وارد شدن به جواب اصلی که آیا این چنین دستوری درقران وارد شده است یا خیر لازم میدانم به نکاتی اشاره کنم

نکته اول :

اینکه لزوم برای اینکه دستوری و یا حکمی مجوز عمل برای آن صادر شود لازم نیست که حتما درقرآن جزئیات آن ذکر شده باشد، چرا که ما در بین احکام و دستورات شرعی که بین شیعه و سنی اتفاقی هستند ، دستوراتی داریم که اصلا جزئیات آن درکلام الله مجید ذکر نشده است ،از جمله جزئیات نماز این که در قران مجید امر به نماز شده یکی از مسلمات قرآن مجید و دین مبین اسلام میباشد ،ولی شما هیچ جای قران را نمییابید که درآن اشاره شده باشد که شکل ظاهری نماز صبح و یا ظهر و مغرب و عشا ء به چه صورت است تسبیحات اربعه درکجای قران به آن اشاره شده است و اذکاری که درنماز واجب است و از مسلمات بین شیعه و شنی میباشد درنتیجه این که اگر چیزی درقرآن نبود دلیل بر خروج از دین و احکام نمیباشد

نکته دوم :

به اعتقاد شیعه و سنی حدیث و فعل و تقریر آقا رسول الله (صلی الله علیه وال و سلم )بعد از کلام الله حجت و روشن کننده آیات است در واقع امر به نماز در کلام الله مجید وارد شده ولی تبعین و تشریع جزئیات کار به حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه وال و سلم ) واگذار شده است و فعل حضرت برای ما به مانند ظاهر قران حجت می باشد چرا که این دستور الهی است که ولایت حضرت همانند ولایت خدا می و هرانچه رسول الله
(صلی الله علیه وال و سلم ) بیان کند برای تمام امت حجت است


وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ

آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است! (سوره مبارکه حشرآیه 7)


درواقع این اطاعت از حضرت رسول اکرم
(صلی الله علیه وال و سلم ) به خاطر برابر ولایت ایشان با ولایت پروردگار عالم ،بر امت است که خداوند عزیز حق تشریع را برای حضرت قائل شده اند که البته حضرت برنامه الهی را بیان می کند و از ناحیه خود چیزی به آن اضافه نمی کند

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند. (سوره مبارکه مائده آیه 55)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چرا خداوند نعمت‏ها را به همه يكسان نداده است؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 

 

  1.  
    چرا خداوند نعمت‏ها را به همه يكسان نداده است؟

    قرآن در اين زمينه مى‏فرمايد: «و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضاً سخرياً» برخى را از جهت درجات [فكرى و مادى‏] بر برخى برترى داده‏ايم تا برخى از آنان برخى ديگر را [در امر معيشت و ساير امور] به خدمت گيرند(زخرف آیه 32)

    انسان موجودى است با اراده كه بايد آزادانه، آگاهانه و عاشقانه خود را بسازد
    .
    اگر همه‏ى مردم در فهميدن، دارايى، نداشتن، بيان، شكل، قدرت و ... يكسان باشند چگونه كمالاتى از قبيل تعليم و تعلم، صبر و ايثار، كمك كردن به ديگران، اخلاص، فداكارى و مانند آن در انسان رشد كند؟
    اين تفاوت براى آن است كه مردم، دست به دست هم دهند، زيرا هر كسى ذوق و استعداد و هنر و قدرتى دارد و چون در زندگى به همه‏ى اينها نياز است، انسان‏ها در كنار هم به يكديگر كمك كنند. معلم، علم خود را ايثار مى‏كند و ثروتمند از مال خود مى‏بخشد


    به بیانی دیگر:

    مثلا تفاوت در رزق باعث می شود که عدّه ای کارفرما و عدّه ای کارگزار و کارگر شوند ؛ و به این وسیله چرخ زندگی اجتماعی می چرخد. در واقع خداوند به هر کسی استعدادهای خاصّی را روزی کرده است. یکی از روزی سلامتی و قدرت بدنی برخوردار است و دیگری از روزی هوش و ابتکار و سومی از مال و منال دنیوه بهره بیشتر برده است ، و چهارمی از حس هنری خوبی دارد و... و همه اینها از سنخ روزی است. لذا همه از روزی برخوردارند لکن نوع روزیها متفاوت است ؛ و همین امر باعث می شود که همه مردم به همدیگر محتاج باشند. و این احتیاجهای متقابل باعث پدید آمدن اجتماع و بقاء آن می شود.
    در خاتمه حدیثی برای تایید بیشتر مطلب عرض می کنم :

    در حدیثی وارد شده که هنگامى كه امام زين العابدين (ع) شنيد مردى مى‏گويد: «بار الها مرا از آفريدگانت بى نياز كن» امام به او گفت: «چنين نيست، حتما مردم به يكديگر نيازمندند، ولى بگو: بار الها مرا از آفريدگان شريرت بى‏نياز دار»( موسوعة بحار الانوار، ج 78، ص 135)

    منبع :برگرفته از خلاصه ای از تفاسیر نور-نمونه - راهنما و هدایت







  2. برای جواب این سوال اول باید نگاهی به نحوه خلقت بکنیم سوال اینجا است که خداوند که کن فیکون است و تا بگوید موجود باش موجود میشود، چرا خداوند در خلقت از روش تکامل در عالم ماده استفاده می کند جواب آن روشن است چون ظرفیت ماده توانایی قبول تکامل یکجا را ندارد پس ظرفیت یک اصل میباشد.
    حال تصور کنید ظرفیت (به معنای سواد، علم و هر قدرت دیگر) یک شخص در آفریقا یک است و خداوند بخواهد به تمام بندگان خود وسع 10 بدهد خوب آن شخص که در آفریقا است دارای وسع 10 می شود ولی قابلیت استفاده فقط از یک را دارد و توان استفاده از نه تای مابقی را ندارد و طبق مکانیزم عدالت چون وسع 10 را دارد تکلیف 10 هم دارد و چون نمیبواند به تکلیف خود عمل کند باید مجازات شود پس اگر خداوند نسبت به ظرفیت افراد به آنان روزی ندهد و بیشتر از ظرفیت روزی بدهد عادل نیست برای همین است که خداوند میفرماید:

    وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَاء إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ

    اگر خدا روزی بندگانش را افزون کند در زمين فساد می کنند ، ولی به اندازه ای که بخواهد روزی می فرستد زيرا بر بندگان خود آگاه و بيناست

    برای مثال شما به یک نفر که سواد ندارد و وسع آن در مورد سواد یک است لوارم عمل جراحی بدهد که وسع 100 است او نمیتواند از آنها استفاده کند و شما فقط تکلیفی بر دوش او نهادید که قادر به انجام آن نیست پس هر کس خود میتواند ظرفیت خود را بالا ببرد و زمانی که ظرقیت بالا رفت خداوند نسبت به ظرفیت به او میدهد و این کاری به مومن یا کافر ندارد و این عین عدالت خداوند است.





    شاید بهتر باشد سوال این گونه مطرح شود که چرا کسانی که لیاقت بیشتری دارند کمتر از آنچه باید دریافت می کنند؟ و بالعکس. واقعیتی که هر روز شاهد آن هستیم



  3. تبعيض‌ آنستكه‌ مثلاً در كاسة‌ طعام‌ دو نفر مستحقّ كه‌ كاسة‌ آنها به‌ قدر هم‌ است‌ و استحقاقشان‌ نيز يك‌ اندازه‌ است‌، در يكي‌ به‌ مقدار خوراك‌ او بريزيم‌ و در ديگري‌ نصف‌ آن‌ مقدار. و امّا اگر به‌ يك‌ نفر مستحقّي‌ كه‌ گرسنه‌ است‌ دوبرابر مستحقّ ديگري‌ كه‌ نيم‌ گرسنه‌ است‌ بدهيم‌، تبعيض‌ نخواهد بود بلكه‌ تفاوت‌ است‌ و صحيح‌. اگر عالِمي‌ در وقت‌ درس‌ براي‌ شاگرد كم‌ هوش‌ بيشتر بيان‌ كند تا وي‌ خوب‌ بفهمد، و براي‌ شاگرد ذكيّ و زيرك‌ كمتر، تفاوت‌ است‌ و درست‌ نه‌ تبعيض‌ ؛ به‌ خلاف‌ آنكه‌ براي‌ هر دو يكسان‌ بيان‌ كند كه‌ يكي‌ خوب‌ فرا گيرد و ديگري‌ فرا نگيرد، در اينجا عدم‌ تفاوت‌ است‌ و نادرست‌.
    اين‌ مطلب‌ كه‌ روشن‌ شد، ثانياً ميگوئيم‌: از بيانهاي‌ متقدّم‌ واضح‌ شد
    كه‌ نقائص‌ و شرور امور عدميّه‌ هستند، يعني‌ مثلاً مردن‌ زيد امري‌ است‌ عدمي‌ و مرجعش‌ به‌ حيات‌ او در اين‌ حدود مشخّص‌ از زمان‌ ميگردد. پس‌ حيات‌ او حيات‌ محدودي‌ است‌ تا اين‌ مرز از زمان‌، و دنبالة‌ آن‌ كه‌ وجود ندارد امري‌ است‌ عدمي‌ و آن‌ شرّ است‌ و نقص‌. و معني‌ علّيّتِ امر عدمي‌ براي‌ شرور كه‌ اعدام‌ هستند آن‌ مي‌باشد كه‌ علّت‌ وجود آن‌ در اينجا نيامده‌ است‌ تا آنرا وجود ببخشد.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تعریف لهو و لعب در قران چیست ؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 

تعریف لهو و لعب در قران چیست ؟



آیت الله خامنه ای در پاسخ این سوال فرمودند :

به چه نوع موسيقى يا خوانندگى، لهوى گفته مى‏شود؟

هر نوع خوانندگى و نوازندگى كه انسان را از خداوند متعال و معنويات و فضائل اخلاقى دور نموده و به سمت بى‏بند و بارى، بيهودگى و گناه و

شهوترانى سوق دهد، لهوى بوده و حرام مى‏باشد


در استفتائاتی دیگر آیت الله مکارم شیرازی فرمودند : مجالس لهو و لعب به چه نوع مجالسی گفته میشود؟ بیان شده: منظور

مجالسی است که برای عیاشی و هوس رانی و بی بند و باری تشکیل شده است.

آیت اللَّه مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج 2، 231.

بعضی دیگر از مراجع در پاسخ به این سؤال که: لهو یعنی چه؟ فرمودند: سرگرمی و خوشگذرانی است که غالباً انسان را از یاد خدا و آخرت غافل میسازد.

آیت اللَّه تبریزی، استفتائات جدی، ص 225، سؤال 1080

ز کجا بدانیم چه کاری لهو و لعب است و چه کاری لهو ولعب نیست ؟

مرجع تشخیص موضوع عرف است. تأثیر بر روی شخصی خاص ملاك نیست بلكه اگر نوع مردم آن را لهوی و مطرب بدانند هر چند بر روی فرد

خاصی اثر نداشته باشد باز هم استماع و گوش دادن به آن حرام است.


اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبری س1130 و 1155

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عطر خوش نان
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 خدا در عطر خوش نان است ،خدا در عطر خوش نان است ،

آ
آنجاست که زندگی می کنی و زندگی می بخشی

خدا در جشن و سروریست که به پا می کنی ...
آنجاست که عهد می بندی و عمل می کنی ....
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دوری از انسانها نگرد ...
آنجا نیست ....
او جایی است که همه شادند،
جایی است که قلب های شکسته ای نمانده ...
در نگاه پرافتخار مادریست به فرزندش،
و در نگاه عاشقانه زنی به همسرش،
و در اندیشه کودکی که می پندارد پدرش قهرمانیست در دنیا ....
قویترین است و کاملترین ...
همه چیز را می داند.
آخر او پدر من است ....
خدا را در غم جستجو نکن، 
 
 
   خدا را جای دگر باید جستجو کنی ....

جوانمردهایی که با پای پیاده میروند

به جستجوی خدا او را نخواهند یافت ...
خدا نزدیکتر از آنست که فکر می کنیم 
در فاصله نفس های من و توست که به هم آمیخته ....
در قلبیست که برای تو می تپد ....
در میان گرمای دستان ماست که به هم پیچیده.....
خدا اینجاست همسفر مهربان من
اینجا ....

 

در کنج خاک گرفته آنچه که سال ها
روایت کرده اند،
نگرد ...

آنجا نیست ..

...
او جایی است که همه شادند،
جایی است که قلب های شکسته ای نمانده ...
در نگاه پرافتخار مادریست به فرزندش،
و در نگاه عاشقانه زنی به همسرش،
و در اندیشه کودکی که می پندارد پدرش قهرمانیست در دنیا ....
قویترین است و کاملترین ...
همه چیز را می داند.
آخر او پدر من است ....
خدا را در غم جستجو نکن، 
در کنج خاک گرفته آنچه که سال ها

روایت کرده اند،

نگرد ...

آنجا نیست ...

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشق دو گوش دارد
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 12 اسفند 1391

 گیله مرد میگفت : دل دادن به گوش دادنه ؛ نمیشه خود رو دلداده کسی دونست، ولی گوش به حرفهاش نداد ، ( البته گوش دادنی که عمل در پی داشته باشه )

روی تکه ای کاغذ عکس یک قلب رو کشید.

پرسید : میتونی بگی این چیه ؟

با تعجب گفتم : این شکل یک قلب و علامت عشقه !

کاغذ رو از وسط تا زد و گفت : عشق از دو گوش تشکیل شده ؛

میدونی یعنی چی ؟ نمیشه ادعای خداپرستی و عشق به خدا داشت ولی یک گوش ات به خدا باشه و گوش دیگرت به غیر خدا …

کاغذ رو به دستم داد و رفت …



|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
كدام صندلي
نویسنده : خدیجه
تاریخ : جمعه 11 اسفند 1391

 

 يكى از استادان رشته ى فلسفه ، در يكى از دانشگا هها وارد كلاس درس مى شود

و به دانشجويان مي گويد مي خواهد از آنها امتحان بگيرد ، بعدش صندلى اش را بلند مي كند و مي گذارد روى ميزش ، و مي رود پاى تخته سياه ، و روى تابلو ، چنين مى نويسد : ثابت كنيد كه اصلا اين " صندلى " وجود ندارد ! دانشجويان ، مات و منگ و مبهوت ، هر چه به مغز شان فشار مي آورند و هر چه فرضيه ها و فرمول هاى فلسفى و رياضى را زير و بالا مي كنند ، نمى توانند از اين امتحان سر بلند بيرون آيند . تنها يك دانشجو ، با دو كلمه ، پاسخ استاد را مي دهد . او روى ورقه اش مي نويسد : كدام صندلى ؟؟



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
حکایت آن درخت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : جمعه 11 اسفند 1391

 

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
 
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:
 
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
 
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
 
ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قال علی (علیه السلام):لکمیل بن زیاد
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391


قال علی (علیه السلام):لکمیل بن زیاد
رویدک لاتشهر واخف شخصک لا تذکر
تعلم تعلم؛ واصمت تسلم
لا علیک اذا عرفک دینه لاتعرف الناس ولایعرفوک

آرام باش، خود را شهره مساز،خود را نهان دار که شناخته نشوى،
یاد گیر تا بدانى، خموش باش تا سالم بمانى.
بر تو هیچ باکى نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید،
که نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند.


***
چه نقاش ماهری است “فکر و خیال”؛ وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یا امام حسن عسگری
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391


حب الابرار للابرار ثواب للابرار
و حب الفجار للابرار فضيله للابرار
و بغض الفجار
للابـرار زيـن للابـرار
و بغض الابـرار للفجـار خزى علـى الفجار.


دوستـى نيكـان به نيكـان , ثـوابست بـراى نيكـان.
و دوستـى بـدان به نيكان , فضيلت است براى نيكان,

و دشمنى بدان با نيكان , زينت است بـراى نيكان,
و دشمنـى نيكـان بـا بـدان, رسـوايـى است بـراى بـدان.

تحف العقول,ص 487


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آرامش مال كسي است كه صادق است
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 

 

يه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازي ميکردن. پسر کوچولو يه سري تيله داشت و دختر کوچولو چند تايي شيريني با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تيله هامو بهت ميدم؛ تو همه شيرينياتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد. پسر کوچولو بزرگترين و قشنگترين تيله رو يواشکي واسه خودش گذاشت کنار و بقيه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوري که قول داده بود تمام شيرينياشو به پسرک داد. همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابيدو خوابش برد. ولي پسر کوچولو نمي تونست بخوابه چون به اين فکر مي کرد که همونطوري که خودش بهترين تيله اشو يواشکي پنهان کرده شايد دختر کوچولو هم مثل اون يه خورده از شيرينيهاشو قايم کرده و همه شيريني ها رو بهش نداده

نتيجه اخلاقي داستان:

عذاب وجدان هميشه مال كسي است كه صادق نيست

آرامش مال كسي است كه صادق است

لذت دنيا مال كسي نيست كه با آدم صادق زندگي مي كند

آرامش دنيا مال اون كسي است كه با وجدان صادق زندگي ميكند

و يه نکته ديگه

اينکه همه ي آدما بقيه رو از منظر وجدان خودشون ميبينن !!

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یاد بگیریم …
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391


یاد بگیریم …
یاد بگیریم که کارمان را جدی و خودمان را شوخی بگیریم.
یاد بگیریم که التیام زخم روح به اندازه ی زخم جسم مهم است.
یاد بگیریم که زمان میگذرد چه خوش بین باشیم چه نباشیم.
یاد بگیریم که آدمی همان چیزی را باور میکند که پیوسته به خود میگوید.
یاد بگیریم واقعیت چیزی است که هست نه چیزی که ما دوست داریم.
یاد بگیریم که ناتوانی از ماست نه از قدرت مسئله ای که فراروی ما قرار دارد.
یاد بگیریم که حضورمان پیوسته تغییر مثبتی در زندگی دیگران ایجاد کند حتی با یک سلام صمیمانه.
یاد بگیریم که هرچی اعمال و رفتار کسی ناخوشایندتر باشد به عشق بیشتری نیاز دارد.
یاد بگیریم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چه چیز تو را مغرور کرده ؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جهان‏ بينى
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 

 جهان‏ بينى، يعنى تفسير كلّى از هستى.

بعضى كه به جهان مى‏ نگرند، آن راموجودى هدفدار و داراى پشتوانه‏ اى باشعور وبراساس طرح ونظم وحساب

مى‏يابند، اين بينش را «جهان‏ بينى الهى» مى‏نامند.

امّا بعضى گمان مى‏ كنند كه جهان هستى نه طرح قبلى دارد، نه طرّاح با شعور و نه هدف و حساب.

اين ديد و طرز فكر را «جهان‏ بينى مادّى» مى‏ گويند.

تفاوت اين دو جهان‏ بينى كاملاً آشكار، و اختلاف نتيجه اين دو بينش، قابل شك و ترديد نيست. زيرا اگر عقيده

داشتيم كه اين هستى خانه‏ اى است كه نه صاحبى دارد و نه حساب و كتابى؛ چرا داخل چنين خانه‏ اى هر كارى

كه دلمان خواست و باب ميلمان بود انجام ندهيم؟

امّا اگر اين خانه بزرگ «جهان هستى»، حساب و هدفى دارد و صاحبش براى هر چيز اندازه‏اى مقدّر فرموده است:

«قد جعل اللّه لكلّ شى‏ء قدرا»  و هيچ برگى از درخت نمى‏افتد، مگر با حساب و كتاب «و ما تَسقُط من وَرقةٍ الاّ

يَعلمها» پس من هم كه جزيى از اين جهان هستم، بايد خود را با خواست و رضاى صاحب خانه «خدا» تطبيق

دهم.

اگر هستى، بى‏ طرح و بى‏ هدف و بى‏ حساب است، براى من هم دليلى بر پذيرفتن نظم و تحمّل قيد و بندها وجود

ندارد.

انسانى كه فرموده خداى خود را باور دارد كه مى‏ فرمايد: «ما كنّا عن الخلق غافلين»ما از آفريده‏ هاى خود غافل

نيستيم. و عقيده دارد: «انّ ربّك لبالمرصاد» پروردگار تو در كمينگاه است.

چنين انسانى، هرگز رفتار وكردار او با انسانى كه چنين اعتقادى ندارد يكسان نيست.

تنها در جهان‏ بينى الهى است كه مى‏ توانيم انسانى مسئول و متعهّد باشيم، زيرا زمانى مسئوليم كه زير نظر باشيم،

و در مورد هستى مورد سؤال قرار گيريم.

به علاوه وقتى گفته مى‏ شود: انسان مسئول است، هر مسئولى سائلى مى‏ خواهد، سائل ما كيست؟

وقتى من معتقدم كه كلّ هستى بى‏ صاحب است، پس در برابر چه كسى مسئولم؟ اگر گفته شود: در برابر خلق.

مى‏ گوييم خلق كيستند؟ خلق هم موجوداتى مانند من هستند؟ كه در مقابل كسى مسئوليّتى ندارند.

آرى از ديدگاه يك انسان مادّى، تمام هستى بدون طرح قبلى است و به مرور زمان به اين صورت در آمده وهمه

انسان‏ها روبه نيستى مى‏ روند وبا مردن نابود مى‏شوند. هدف دنيا رفاه وخوشى وسپس نابودى است. با اين طرز تفكّر

مى ‏توان گفت: چرا باشم و خودكشى نكنم؟ من كه پس از سال‏ها رنج، نابود مى‏شوم، چرا زودتر خود را خلاص نكنم؟

 امّا جهان‏ب

ينى الهى به انسان آرامش مى‏بخشد، «الا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب»زيرا خداوند را بخشنده و مهربان و توبه‏ پذير

مى‏ داند. خدايى كه به نيكوكاران پاداش فراوانى مى ‏دهد و بسيار زود از بندگانش راضى مى‏شود،

«يا سريع الرّضا»!

 

هستى در جهان‏ بينى الهى

 

* آفرينش، براساس لطف ورحمت الهى است. «كتب على نفسه الرحمة»

من نكردم خلق تا سودى كنم‏

بلكه تا بر بندگان جودى كنم‏

* هستى در جاى خود نيكوست و به بهترين وجه آفريده شده است. «احسن كل شى خلقه»

* هستى در حال تسبيح و كرنش است. «كلّ له قانتون»

، «يسبّح لِلّه ما فى السموات و ما فى الارض»

و تسبيح آنها نيز آگاهانه است.

«كل قد علم صلاته و تسبيحه»

* اعمال انسان - كوچك يا بزرگ، خوب يا بد - داراى پاداش يا مجازات است.

«فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره ومن يعمل مثقال ذرّة شرّاً يره»

* پايان جهان به سوى خداست.

«و انّ الى ربّك المنتهى»

«اليه المصير»

كسى كه داراى جهان بينى الهى است، احساس بى كسى نمى كند و خود را تحت ولايت خدا مى بيند.

«اللّه ولىّ الذين امنوا»(داراى ديدى باز است. «يجعل لكم فرقانا»

در امورش گشايش است. «يجعل له مخرجا»

مسيرش هموار است.

«و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم»

رهبرش آسمانى است. «انا بشر مثلكم يوحى الىّ»

انسان را خليفه خدا مى ‏داند. «انّى جاعل فى الارض خليفه»

انسان را با كرامت مى‏ داند. «و لقد كرّمنا بنى آدم»

تابع و بله‏ قربان‏ گوى اين و آن و طاغوت‏ها نيست.

«يكفر بالطاغوت»

كارهايش رنگ خدايى دارد. «صبغة اللّه»

خوبى ‏هاى خود را از خدا مى ‏داند.

«ما اصابك من حسنة فمن اللّه»

و بدى ‏ها را از خود. «ما اصابك من سيّئة فمن نفسك»

همانند زمين كه روشنايى‏ اش از خورشيد است وتاريكى آن از خود اوست.

انسان موحّد، در حالى كه بنده خداست، خود را صاحب اختيار و اراده مى‏ داند. او معتقد است گرچه هستى در دست

او نيست، امّا او در رفتارش دارد.

آنچه را كه براى خود نگه داشته، فانى و آنچه را براى خدا و در راه خدا داده ماندگار مى‏ داند.

«ما عندكم ينفد و ما عنداللّه باق»

روزى در خانه پيامبر صلى الله عليه وآله گوسفندى ذبح شد، پيامبر فرمودند: گوشت آن را بين نيازمندان تقسيم

كنيد. ساعتى بعد يكى از همسران پيامبر گفت: يا رسول اللّه! فقط گردن گوسفند براى ما باقى مانده است.

پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: چنين نيست، بلكه همه آن براى ما مانده، به جز گردنش

 نقش جهان‏ بينى

 كسى كه نابهنگام و در دل شب، درِ خانه ما را بزند، تا او را نشناسيم، هرگز در را به روى او باز نمى‏ كنيم. تا ندانيم

هواى شهرى كه قصد سفر به آن را داريم چگونه است، نمى‏ دانيم چه لباسى با خود برداريم. تا ندانيم مجلسى كه به

آن دعوت شده‏ايم، مجلس عزاست يا عروسى، نمى ‏توانيم تصميم بگيريم كه چه لباسى بپوشيم!. بايد بدانيم به كجا

مى‏ رويم تا وظيفه ما معلوم گردد. بنابراين، نوع عقيده وديگر جهان‏ بينى ما، بر رفتار و نوع انتخاب ما اثر مى‏گذارد.

 جايگاه شناخت

 همان‏گونه كه نوع رفتار و گفتار ما از جهان‏ بينى ما نشأت مى‏ گيرد، نوع جهان‏ بينى نيز از شناخت ما سرچشمه

مى‏ گيرد،

يعنى انتخاب جهان‏ بينى به نوع شناخت بستگى دارد. واين شناخت ما از خود وهستى است كه به انتخاب نوع خاصّى

از جهان‏ بينى منجر مى‏شود.

 با اين بيان، چنين نتيجه مى‏ گيريم كه اعمال ما برخاسته از جهان‏ بينى ما، و جهان‏ بينى ما به شناخت ما وابسته

است.

 در اينجا لازم است درباره شناخت، توضيح مختصرى ذكر كنيم.

 امتياز انسان نسبت به ساير موجودات، برخوردارى آنها از نعمت بزرگ شناخت و معرفت است. در اهميّت شناخت،

همين بس كه خداوند در بسيارى از آيات قرآن، انسان‏ها را به كسب شناخت و معرفت دعوت مى ‏كند، و كسانى را كه

اهل تفكّر و تدبر و تعقل نيستند به شدّت مذمت نموده، توبيخ مى‏ كند.

 خداوند در قرآن، ما را از پيروى آنچه به آن شناخت نداريم، منع كرده است «ولاتقف ما ليس لك به علم»

وافرادى را كه بدون شناخت، راهى را مى‏ روند و عملى را انجام مى‏ دهند، كوران و كران و گنگانى مى ‏داند كه تدبّر

نمى‏ كنند.

 در ضرورت شناخت، گفتار مولاى متقيان به كميل بسيار قابل توجّه است. امام‏ عليه السلام مى ‏فرمايد:

«يا كميل ما من حركةٍ الا و انت محتاج فيها الى معرفه»

هيچ حركتى وجود ندارد مگر آنكه تو در آن به معرفت نياز دارى.

 معرفت و شناخت، اعمال ما را ارزشمند مى‏ سازد. در مكتب اسلام درجات اعمال و كارهاى ما به ميزان معرفت ما

بستگى دارد. هر چه معرفت ما بيشتر باشد كارهاى ما ارزشمندتر است.

 در قرآن و احاديث، مسلمانان به كسب معرفت بسيار تشويق شده‏اند. معرفت نسبت به خدا، پيامبران، ائمه، هستى،

اصول و فروع دين.

 در دعا از خدا مى‏ خواهيم كه خودش، پيامبرش، و وليّش را به ما بشناساند. در غير اين صورت ما گمراه مى‏ شويم

«الّلهم عرّفنى نفسك فانّك ان لم تعرّفنى نفسك لم اعرف ...»

 در روايتى از پيامبر اسلام‏ صلى الله عليه وآله آمده است: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليّة»

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ابزار شناخت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

  ابزار شناخت

  پس از آشنايى مختصر با شناخت، واهميّت و ضرورت آن، عوامل و ابزار شناخت را ذكر مى‏كنيم.

 خدا براى رسيدن به شناخت، ابزار ووسايلى را در اختيار انسان قرار داده:

 1- حواسّ‏

 حواسّ پنجگانه، نخستين ابزار و وسايلى هستند كه خداوند در اختيار انسان‏ها قرار داده است. آنان به كمك اين ابزار، بسيارى از اشيا و امور اطراف خود را درك مى‏كنند و مى‏شناسند. ديدنى‏ها را مى‏بينند، شنيدنى‏ها را مى‏شنوند، بوها را استشمام مى‏كنند، طعم‏ها را مى‏چشند و اشيا را لمس مى‏كنند.

 قرآن در اين‏باره مى‏فرمايد: «واللَّه أخرجكم من بطون امّهاتكم لا تعلمون شيئاً و جعل لكم السّمع و الابصار...»(78) و خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد، در حالى كه هيچ چيز نمى‏دانستيد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد... .

 2- عقل‏

 عقل، نعمت بزرگ الهى و حّجت باطنى انسان است. خداوند انسان را به داشتن چنين نعمت ارزشمندى مفتخر گردانيد، تا با كمك عقل هم محسوسات را بدرستى بشناسد و هم قدرت تحليل و تجزيه امور را پيدا كند.

 3 - وحى

 وحى، سرچشمه بسيارى از معارف است. از آنجا كه منشأ وحى، علم لايتناهى خداوند است، ناب‏ترين شناخت‏ها از اين طريق نصيب بشر گرديده است. انسان از طريق وحى، در مورد هستى و سرچشمه آن، به آگاهى‏هاى ارزنده‏اى دست يافته است، همچون: اسرار و رموز آفرينش، گذشته و آينده جهان، عالم آخرت وامور معنوى كه نيل به اين گونه معارف از راه‏هاى ديگر ناممكن است


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
منابع شناخت / موانع شناخت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

منابع شناخت

  خداوند، ما را به مطالعه، تدبّر وشناخت، در امورى دعوت كرده است.

 1- طبيعت‏

 آيات متعدّدى از قرآن، ما را به تدبّر در موضوعات مختلفِ طبيعى دعوت مى‏ كند. مانند آفرينش آسمان‏ها و زمين، گردش شب و روز، حركت كشتى در دريا، كوه‏ها، حيوانات و ... .

 2- تاريخ‏

 مطالعه تاريخ و آشنايى با فراز و نشيب‏ها، شكست‏ها و پيروزى‏ ها، بسيار آموزنده بوده، آدمى را صاحب معرفت و

شناخت مى‏ كند. انسان با مطالعه تاريخ به بسيارى از رموز، سنن و قوانين هستى پى مى‏ برد.

 قرآن سرگذشت پيشينيان را مايه عبرت و پندآموزى مى‏ داند «لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب»

از پيامبرش مى‏ خواهد داستان‏هاى گذشتگان را بازگو كند. «فاقصص القصص لعلهم يتفكّرون»

 3- انسان‏

 مطالعه انسان در ابعاد مختلف توانايى ‏ها، استعدادها، نيازها و... موجب شناخت عميق مى ‏گردد.

خداوند در قرآن مى‏ فرمايد: «سنريهم اياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتّى يتبيّن لهم انّه الحقّ»

به زودى نشانه‏ هاى خود را در آفاق و در درون انسان‏ها به آنان نشان خواهيم داد تا حقّانيّت خدا براى آنها ثابت شود.

 اميرمؤمنان‏ عليه السلام نيز مى ‏فرمايد:

 أتزعم انّك جرم صغير

و فيك انطوى العالم الاكبر

 اى انسان! آيا گمان مى‏ كنى جثّه كوچكى هستى، در حالى كه جهان بزرگ‏ترى در تو نهفته است

 شناخت‏هاى ناقص و كامل

 بديهى است كه انسان هر چه از ابزار بيشتر و كارآمدترى استفاده كند، به معارف بيشترى نائل مى‏گردد و شناخت

عميق و كامل‏ترى به دست مى‏ آورد. چنانكه عدم استفاده از تمامى ابزار و عوامل شناخت، يا استفاده ناقص از آنها از شناخت آدمى مى‏كاهد.

 تفاوت جهان‏ بينى الهى وجهان‏ب ينى مادّى از همين‏ جاست كه مادّى‏ گراها از تمامى ابزار و عوامل شناخت استفاده

نمى‏ كنند و على‏ رغم ادّعايى كه دارند، شناختشان ناقص است. مانند قصّابى كه فقط به وسيله كارد و بدون كمك

گرفتن از وسايل وموادّ ديگر، در انديشه شناختِ اعضا، وعناصر گوسفند باشد.

 موانع شناخت

  آشنايى با موانع شناخت، مفيد، بلكه ضرورى است، زيرا به اين سؤال پاسخ مى‏ دهد كه با وجود زمينه هاى شناخت

و ابزار آن، چرا برخى افراد راه را گم كرده، به شناخت كامل و روشنى نمى‏ رسند؟!

 موانع شناخت بسيار است، ولى ما در اينجا به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

 1- هواهاى نفسانى‏

 «و من اضلّ ممّن اتّبع هويه»

و كيست گمراه‏تر از آنكه پيرو هواى نفس خويشتن است؟

 2- سنّت‏هاى غلط نياكان

 «و قالوا ربّنا انّا اطعنا سادتنا و كبرائَنا فاضلّونا السّبيلاً»

خدايا ما از بزرگان وپيشوايان - فاسد - خود اطاعت كرديم وآنها ما را به گمراهى كشاندند.

 3- استبداد انديشه و تعصّب‏

 «و قالوا قلوبنا فى اكنّة ممّا تدعونا اليه و فى آذاننا وقر و مِن بيننا و بينك حجاب»

 

گروه گمراه از روى تمسخر به پيامبران گفتند: دل‏هاى ما در پرده غفلت است و گوش‏هاى ما سنگين است


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به رزق کم راضی باشیم که ......................
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

رزق

حضرت علی (ع) فرمودند:

 هر کس به دنبال دنیا دوید، مرگ هم به دنبال او می دود تا او را از دنیا خارج سازد.

 


 

 پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

 

هر کس به رزق کم راضی شود، خدا  به عمل کم او راضی می شود. به رزق کم راضی باشیم که خدا

 

به عبادت کممون راضی بشه!!!!!

 

خداوند سبحان با کم و زیاد کردن روزی امتحان عشق میگیرد، میزان و شدت عشق ما

 

را مشخص می کند، که آیا بنده اوییم یا بنده روزی!!!!!

 

1-گروهی : رب اهانن

 

2- گروهی‌: ‌‌رب اکرمن

 

3- گروهی : فقط بندگی

 

از کدوم گروه هستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
: آیا زن می تواند امام جماعت برای زنان دیگر شود؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 

سوال: آیا زن می تواند امام جماعت برای زنان دیگر شود؟

امام خمینی (ره):

احتیاط واجب آن است که امام زن نیز مرد باشد.

تحریرالوسیله 1408هـ ق، ص 274، القول فی شرایط الامام سطر سوم

توضیح المسائل، ص 194 ، م 1453

 

آیت الله اراکی (ره):

جایز است.

عروة الوثقی، 1383، ص 629، م8، احکام الواضحه، ص 252 ، با استفاده از م 1445

زیدةالاحکام، ص 132، با استفاده از شرایط امام جماعت

 

آیت الله بهجت (ره):

اشکال ندارد.

وسیلة النجاة 1423هـ ق، ج1، ص 292، شرایط امام جماعت، م 1059

استفتائات، ج 2، 1386، ص 293، م 2618

 

آیت الله تبریزی(ره):

اشکال ندارد. ولی واجب است در صف مأمومین باشد و از صف آن ها جلوتر نباشد.

توضیح المسائل، 1378، ص 238، با استفاده از م 1467 المسائل المنتخبه ، 1382 ، ص 137 ، م 6  منهاج الصالحین ، 1426 ه. ق ، ص 221، الفصل الثالث، شرط اول

 

آیت الله خامنه ای (دام ظلّه):

امامت زن برای زن جایز است.

اجویة الاستفتائات، 1383، ص 120، م 546

 

آیت الله خوئی (ره):

اشکال ندارد. ولی واجب است در صف مأمومین باشد و از صف آن ها جلوتر نباشد.

منهاج الصالحین، ج1، ص 213، الفصل الثالث، شرط اول عروة الوثقی، ج1، ص 596، م 8 المسائل المنتخبه، 1412 هـ ق، ص 137، م 6

 

آیت الله سیستانی (دام ظلّه):

در صورتی که امام زن باشد احتیاط واجب آن است که امام زن در صف مأمومین باشد و از صف آن ها جلوتر نباشد.

منهاج الصالحین، ج1، 1426هـ ق، ص 265، الفصل الثالث، شرط اول المسائل المنتخبه، 1425 هـ ق، ص 175، م 6،

عروة الوثقی مع تعلیقات، ج2، ص 272، م 8

 

آیت الله شبیری زنجانی (دام ظلّه):

جایز است.

توضیح المسائل، 1384، ج1، ص 341، با استفاده از  م 1462 و 1467

 

آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظلّه):

امامت زن برای زن کراهت دارد.

توضیح المسائل، 1385، ص 290، م 1462

هدایة العباد، ج1، 1416 هـ ق، ص 211، م 1242

جامع الاحکام، ج1، 1383، ص 91، س 312 و 313

 

آیت الله فاضل لنکرانی (ره):

بنابر احتیاط واجب امام جماعت زن هم باید مرد باشد.

جامع المسائل، 1379، ج1، ص 115، س 406

توضیح المسائل، 1384، ص 240، م 1467، عروة الوثقی مع التعلیقات ج1 ص 601 م 1968

احکام الواضحه، 1424هـ ق، ص 211، الفصل الثالث، شرط اول

 

آیت الله گلپایگانی (ره):

در غیر نماز میت احتیاط لازم آن است که زن امامت نکند هر چند مأموم زن باشد.

توضیح المسائل، 1372، ص 253، م 1462

هدایة العباد، 1413 هـ ق، ص 249، با استفاده از م 1243

عروة الوثقی، 1380، ص629، م 8

 

آیت الله مکارم شیرازی (دام ظلّه):

امامت زن برای زن مانعی ندارد.

توضیح المسائل، 1383، ص 237، م 1267

استفتائات جدید، ج1، 1384، ص 86، س 254

تعلیقه بر عروة الوثقی، 1413 هـ ق، ص 238

 

آیت الله نوری همدانی (دام ظلّه):

امامت زن زنان در صورتی که دارای شرایط نماز جماعت باشند مانع ندارد.

هزار و یک مساله فقهی، 1383،ج1، ص56، س199

تعلیقه بر عروة الوثقی، ص157، فصل فی الشرایط الامام الجماعة

 

آیت الله وحید خراسانی (دام ظلّه):

امامت زن برای زن صحیح است.

منهاج الصالحین، ج2، ص 242، الفصل الثالث، شرایط امام جماعت

توضیح المسائل، 1383، ص 242، الفصل الثالث، شرط اول

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
باران
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن ...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
با ياران امام عصر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 با یاران امام (علیه السلام)

 
جاي ترديد نيست كه امام مهدي(ع) اين رهبر الهي براي اجراي برنامه‏ هاي نهضت جهاني خود علاوه بر ديگر اسباب و عوامل، نياز به ياراني عاشق، متحد، باوفا، مؤمن، شجاع، فهيم و مخلص دارد؛ چرا كه تجربه تاريخي نشان داده هيچ رهبر و مصلح اجتماعي بدون داشتن ياراني وفادار نتوانسته است اهداف خويش را محقّق سازد. در طول تاريخ، بسيار شاهد بوده‏ايم كه رهبراني شايسته و توانمند تنها به دليل نداشتن ياراني همدل و همراه از حركت اصلاحي خود باز ايستاده ‏اند.
 
هر يك از ياران آن حضرت نيز قوة چهل مرد را دارا و از نظر صلابت همچون پاره‏ هاي آهن هستند. اينها نشانگر آن است كه حضرت جنگ سختي در پيش خواهند داشت و اگر كار ها با معجزه تمام مي‏شد ديگر نيازي به ياراني با چنين قدرت جسماني و صلابت و شجاعت نبود. در حالي كه روايات به ما مي‏فهمانند كه كار حضرت حجت(ع) سخت‏تر از كار جدش رسول خدا(ص) خواهد بود؛ زيرا مردمي كه در برابر پيامبر خدا ايستاده بودند افراد جاهلي بودند كه سنگ و چوب و... مي‏پرستيدند ولي جاهلاني كه در مقابل امام عصر(ع) مي‏ايستند كساني هستند كه قرآن به دست مي‏گيرند و با تأويل كردن آيات قرآن و متمسّك قرار دادن آن با حضرت مي‏جنگند1. لذا بايد ايشان ياوراني باهوش داشته باشد كه مانند ياوران حضرت امير(ع) در جنگ صفين فريب مكر ها و حيله‏ هاي دشمن را نخورند.
 
در اينجا ما به بعضي از خصال ياوران آن حضرت كه از قرآن كريم و روايات معصومين(ع) رسيده، اشاره مي‏كنيم. تا اين عزيزان را بهتر بشناسيم و الگوي راه خود قرار دهيم و اوصاف و ويژگي هاي آنها را در راه خودسازي خويش به‏كار گيريم تا زمينه‏ساز حضور حضرتش شويم و از جمله اصحاب و ياران آن عزيز قرار گيريم. ان‏شاءالله
 
 
 
 1. ياراني بلند آوازه
 
از روايات به خوبي استفاده مي‏شود كه ياران امام مهدي(ع) افرادي شناخته شده، خوش‏نام و حسب و نسبشان كاملاً معلوم و صاحب مناصب اجتماعي، اشراف و قضات و حكّام‏اند:
 
 آنها از افراد نيك ‏نژاد، قاضيان، فرمانروايان و فقهاي در دين هستند.2
 
حتي بر روي سلاح آنها نام و نسب و اوصاف آنها نوشته شده است.3 چنان كه مولاي متقيان علي(ع) مي‏فرمايند:
 
آنها در آسمان شناخته شده‏اند و در زمين [تا آمدن آن حضرت] ناشناخته مي‏مانند.4
 
صادق آل محمد(ع) در تأويل و تفسير آية 148 سورة بقره مي‏فرمايد:
 
 اين آيه كه مي‏فرمايد: «در هر كجا باشيد خداوند همة شما را حاضر مي‏كند» دربارة ناپديد شوندگان از اصحاب قائم(ع) نازل گشته است. آنان شبانگا هان از بستر هايشان ناپديد مي‏شوند و بامدادان در مكه خواهند بود و بعضي از آنها در روز بر ابر ها حركت مي‏كنند كه نام آنها و نام پدرشان و خصوصيات و نسبشان معروف است.
 
راوي مي‏گويد: عرض كردم: فدايت شوم، كدام يك ايمانشان قوي‏تر است؟ حضرت فرمودند: آنكه در روز بر ابر حركت مي‏كند.5
 
 
 
 2. پيشگامان در كار هاي خير
 
يكي از اوصاف و ويژگي هاي «عباد الرحمن» اقدام در كار هاي خير است. آنها نه تنها در كار هاي خير وارد مي‏شوند و از انجام كار هاي نيك بهره‏مند مي‏گردند، از خداوند نيز مي‏خواهند كه آنها را امام و پيشواي نيك‏انديشان و نيكوكاران قرار دهد. قرآن كريم ضمن شمارش دوازده صفت از اوصاف «عبادالرحمن» مي‏فرمايد: يكي از اوصاف آنها اين است كه از خداوند مي‏خواهند آنها را از رهبران و پيشگامان راه خير قرار دهد:
 
و ما را براي پرهيزكاران، پيشوا گردان6.
 
 از اين ‏رو يكي از اوصاف ياران حضرت مهدي(ع) سبقت گرفتن در كار هاي خير است.
 
چنان كه امام صادق(ع) در تفسير آية 148 سورة بقره كه مي‏فرمايد:
 
 پس در كار هاي خير بر يكديگر پيشي گيريد. هر جا باشيد، خداوند همة شما را حاضر مي‏كند. مي‏گويند:
 
 منظور از خيرات «ولايت» است و منظور از «يأت بكم الله جميعاً»، 313 تن از ياران قائم(ع) هستند. به خدا سوگند! در يك لحظه همچون قطعات ابر پاييزي گرد شمع وجود حضرتش جمع مي‏شوند. و به خدا قسم «امة معدودة» (ذكر شده در قرآن) آنها هستند.7
 
آري مصداق بارز و اتمّ خيرات، «ولايت» است؛ ولايت خداي متعال، ولايت رسول خدا(ص) و ائمة هدي(ع) كه اصحاب حضرت با جان و دل آن را پذيرفته و تا آخرين قطرة خون در احيا و ترويج و دفاع از آن سر از پا نمي‏شناسند.
 
 
 
  3. داراي شخصيتي بي ‏نظير
 
شخصيت انسان ـ كه برگرفته از مجموعة عوامل اعتقادي، اجتماعي، وراثتي و... است سبب مي‏گردد تا هر فردي در درجة خاصي از مكانت اجتماعي و موقعيت ديني قرار گيرد و مجموعة رفتار هاي عملي انسان نيز از اين شخصيت ريشه مي‏گيرد.
 
لذا اميرمؤمنان(ع) در اشاره به شخصيت منحصر به فرد ياران حضرت مهدي(ع) مي‏فرمايد:
 
 آنان به مقامي رسيده‏ اند كه نه گذشتگان بر آنان پيشي گرفته‏اند و نه آيندگان به مقام والاي آنان مي‏رسند.8
 
برخي از آنان به مقامي مي‏رسند كه با ابر هاي آسمان از مكاني به مكان ديگر سير مي‏كنند.9بعضي ديگر زمين بسان طوماري در زير پايشان درهم پيچيده مي‏شود (طيّ الأرض) و آنان مسافت طولاني را در مدتي كوتاه مي‏پيمايند.
 
امام صادق(ع) نيز در مورد آنان مي‏فرمايند:
 
ياران مهدي از نقاط مختلف زمين به سوي او حركت مي‏كنند و زمين زير پاي آنان درهم پيچيده مي‏شود.10
 
 
 
4. ذخيره‏ هاي الهي
 
اصحاب حضرت حجت(ع) همچون امامشان ـ كه «بقيةالله» و «ذخيرةالله» است ـ از جمله افرادي هستند كه خداوند وعدة عذاب حكّام جور و ستم و مشركان و كفّار را به دست آنها داده و مقرر ساخته است كه پايان حكومت جباران و شروع حكومت صالحان با دست تواناي آنها و رهبري امام زمان(ع) واقع شود.
 
قرآن‏كريم از آنها تحت عنوان «أمّت معدوده» نام مي‏برد. خداوند متعال در قرآن خطاب به كفّار منحرف مي‏فرمايد:
 
 اگر ما عذاب را تا [آمدن] «امت معدوده» از آنها به تأخير بيندازيم مي‏گويند: چه چيز آن را باز مي‏دارد؟ آگاه باش! هنگامي كه آن روز بيايد، عذاب از آنها برگردانده نمي‏شود، و آنچه را كه مسخره مي‏كردند آنها را فرو خواهد گرفت.11
 
از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده كه آن دو بزرگوار در تفسير اين آيه فرمودند:
 
 «منظور از «امت معدوده» همان اصحاب حضرت مهدي(ع) در آخرالزمان هستند كه 313 نفر به تعداد اهل «بدر» هستند و همانگونه كه پاره‏ هاي ابر پاييزي به هم مي‏پيوندند آنان نيز در آن واحد گرد مي‏آيند.»12
 
و در روايت ديگر امام صادق(ع) مي‏فرمايد:
 
 منظور از «عذاب» خروج حضرت قائم(ع) است (كه سبب عذاب كافران و مفسدان خواهد شد) و منظور از «امت معدوده» اصحاب اوست كه به تعداد اهل بدر هستند.13
 
 
 
 5. ايمان ياوران مهدي(ع)
 
بنابر آنچه از قرآن كريم و روايات معصومين به ما رسيده، ايمان نيز مانند بسياري از حقايق ديگر داراي رتبه و درجه است؛ لذا مؤمنان به نسبت علم و معرفت و يقيني كه نسبت به حقيقت دين ـ به ‏ويژه ذات باري‏ تعالي ـ پيدا مي‏كنند داراي درجات مختلفي هستند (والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض)14 لذا هر چه پاية يقين فرد قوي‏تر باشد و كمتر شكّ و ترديد در قلب او راه يابد داراي ايماني قوي‏تر است و از رتبه و ارزشي والاتر برخوردار خواهد بود.
 
ياوران امام مهدي(ع) به درجه‏اي از ايمان رسيده‏اند كه هيچ شكّي در دلشان راه نمي‏يابد:
 
  مرداني هستند فولاددل كه همة وجودشان يقين به خداست و هيچ شكّي در دلشان راه نمي‏يابد، مرداني سخت‏تر از صخره‏ ها... 15.
 
با معرفت، به خدا ايمان آورده‏اند، و ايمان به خدا در اعماق جانشان نفوذ كرده است. امام صادق(ع) در روايتي، ضمن بيان اوصاف آنان، شيعيان را به الگو گرفتن از آنان سفارش مي‏كند:
 
 ...پس مبادا به راست و چپ روي آوري كه به خدا سوگند امر روشن است. به خدا سوگند! اگر اهل آسمان و زمين همدست شوند كه اين امر را از جايگاهي كه خداوند آن را قرار داده، جدا سازند نخواهند توانست و چنانچه همة مردمان كفر ورزند تا جايي كه هيچ‏كس نماند، خداوند كساني را خواهد آورد كه شايستگان باشند. سپس فرمود: آيا نمي‏شنوي كه خداوند مي‏فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد، هر كدام از شما كه از دين روي گردانيد، پس به زودي خداوند قومي را كه آنها را دوست مي‏دارد و آنها نيز خدا را دوست مي‏دارند و با مؤمنان فروتن و با كافران سرسخت‏اند، به نصرت اسلام برمي‏انگيزد...»16 (تا آخر آيه را تلاوت فرمود) و در آية ديگر فرمود: «پس اگر اين قوم به آن كفر ورزند، همانا قومي را كه هرگز به آن كافر نشوند، بر آن مي‏گماريم.» سپس حضرت فرمود: «اهل اين آيه، همان كساني‏اند كه در آية قبل بودند.»
 
در آيه‏اي كه امام صادق(ع) آن را تلاوت فرموده‏ اند، اوصاف مؤمناني كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند، چنين بيان گرديده است:
 
1. آنها به خدا عشق مي‏ورزند و جز به خشنودي او نمي‏انديشند: «يحبّهم و يحبّونه»؛
 
2. در برابر برادران ديني‏شان خاضع و فروتن هستند: « أذلّة علي المؤمنين»؛
 
3. براي بسط عدل و اجراي فرامين الهي همواره در راه جهاد في‏ سبيل‏ الله هستند: «يجاهدون في سبيل ‏الله»؛
 
4. براي نابودي كافران و برچيدن بساط ستمگران، كوشا هستند و از هيچ ملامتي پروا ندارند: «ولا يخافون لومة لائم».
 
اين صفات پسنديده كه از اعتقاد به خدا و ايمان به مقصد نشأت گرفته، از آنها انسان هايي ساخته است كه در شكستن سنت هاي نادرست ـ كه اكثر مردم بدان ها پايبندند و مخالفان خود را به استهزا مي‏گيرند ـ پروايي ندارند.
 
بسياري را مي‏شناسيم كه صفات ممتازي دارند، امّا مقابل غوغاي محيط و هجوم افكار عوام و اكثريت منحرف، بسيار محافظه‏كار و ترسو مي‏گردند و در مقابل آنها ميدان را خالي مي‏كنند. در حالي كه براي يك رهبر سازنده و افرادي كه براي اجراي افكار او وارد ميدان مي‏شوند، قبل از هر چيز چنين شهامتي لازم است. عوام‏زدگي، محيط زدگي و مانند آن، كه همه نقطة مقابل اين امتياز عالي روحي هستند، سدّ راه بيشتر اصلاحات محسوب مي‏گردند. آري به دست آوردن اين امتيازات و موقعيت ها در هر درجه كه باشد، علاوه بر كوشش خود فرد، مرهون فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شايسته بيند عطا مي كند.17
 
 
 
 6. برپا دارندگان نماز
 
دربارة اصحاب صاحب‏الامر(ع) مي‏خوانيم:
 
 برخي از آنان شب را نخوابند و زمزمة نماز و مناجات شبانه‏شان همچون صداي زنبوران عسل فضا را آكنده سازد18.
 
آري، با ياد خدا و برپايي نماز، جان و دلشان را روشن نموده‏اند: « كأن ّّقلوبهم القناديل»19 و چهرة ظاهريشان نمايانگر سيرت پاك درونيشان است:
 
 سجده‏ ها در پيشاني آنها اثر گذارده است. آنان شيران روز و پارسايان شبند20.
 
و به فرمودة قرآن:
 
 نشانة آنها در صورتشان از اثر سجده، نمايان است21.
 
 
 
 7. پرداخت كنندگان زكات
 
زكات نيز، همچون نماز، نشانة بارز يك مسلمان واقعي است: « و يؤتون الزكاة»22. همچنان كه يك مسلمان از اقامه نماز به رشد و كمال و معراج مي‏رسد از طريق پرداخت زكات نيز به اين مقامات مي‏رسد: « خذ من أموالهم صدقه تطهرّهم و تزّكيهم بها»23؛ چرا كه زكات، انسان را از بخل و دنياپرستي و رذائل اخلاقي پاك مي‏كند، و نهال نوع دوستي، سخاوت، رعايت حقوق ديگران به ‏ويژه فقرا، مستمندان و درماندگان را در نهاد او پرورش مي‏دهد و با پرداخت زكات زمينة فساد را در جامعه از بين مي‏برد. لذا امام صادق(ع) مي‏فرمايد:
 
 كسي كه يك قيراط از زكات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و نه ارزشي دارد.24
 
لذا يكي از اوصاف بارز اصحاب امام زمان(ع) كه از برگزيدگان شاگردان مكتب وحي بوده و الگوي راستين رهپويان طريق انبيا و اوليا هستند، پرداخت زكات است. بنابراين بعد از استقرار حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) اوّلين اقدام آنها اقامة نماز و اداي زكات و احياي امر به معروف و نهي از منكر است.
 
چنانكه امام باقر(ع) در تفسير آية 41 سورة حج  كه مي‏فرمايد:
 
«كساني كه چون در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز برپا مي دارند و زكات مي دهند و به كارهاي پسنديده وا مي دارند و از كارهاي ناپسند باز مي دارند و فرجام همة كارها از آنِ خداست.» می فرمایند: اين آيه دربارة آل محمد(ص) و حضرت مهدي(ع) و اصحاب او است. خداوند، شرق و غرب عالم را تحت سيطره آنها درمي‏آورد و دين را به وسيله آنها در جهان آشكار مي‏سازد، و ديگر از ظلم و ستم و بدعت نشاني در روي زمين باقي نمي‏ماند.25
 
 
 
 8. امركنندگان به معروف و پيكاركنندگان با منكر
 
امام باقر(ع) دربارة اين واجب الهي مي‏فرمايند:
 
 آن، طريقه و راه انبيا و سيره و روش نيكان است؛ فريضه‏اي كه در زير ساية آن ديگر واجبات به انجام مي‏رسد، راه ها امن، و كسب و كار ها حلال مي‏شود و حقوق افراد داده مي‏شود و زمين آباد مي‏شود و از دشمنان انتقام گرفته مي‏شود و امور دين و دنياي مردم راست مي‏گردد».26
 
رسالت حضرت مهدي(ع) و ياران او، احياي دين خدا و اتمام رسالت انبيا و اوليا و مبارزه با بدعت ها و پاك ساختن زمين از وجود ظالمان و فاسدان است و شايد همة اين رسالت را در دو كلمه بتوان خلاصه كرد؛ اجراي قسط و عدل:
 
البته اين رسالتي است كه همواره بر دوش همة مؤمنان بوده و هست، امّا در وجود حضرت حجت(ع) و يارانش عينيت كامل مي‏يابد.27
 
امام صادق(ع) در تفسير آية:
 
 همان كساني كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مي‏دارند و زكات مي‏دهند و امر به معروف و نهي از منكر مي‏كنند، و پايان همة كار ها از آن خداست.28
 
 مي‏فرمايند:
 
 خداوند به وسيلة مهدي(ع) و اصحاب او، مشرق ها و مغرب هاي زمين را به تصرف درمي‏آورد، دين را آشكار مي‏سازد، بدعت ها و باطل را از بين مي‏برد، همچنان كه سفيهان حق را ميرانده بودند، تا جايي كه اثري از ظلم ديده نشود. آنها امر به معروف و نهي از منكر خواهند نمود و عاقبت كار ها به دست خداست.29
 
نویسنده: سید مصطفی علامه مهری
 
1. بحراني، هاشم، حليةالأبرار، ج5، ص327.
2. بحراني، هاشم، البر هان في تفسير القرآن، ج2، ص24.
3. فيض كاشاني، نوادر الأخبار، تصحيح مهدي انصاري، ص269.
4. قندوزي، ينابيع المودة، ص437.
5. البر هان، ج2، ص22؛ صدوق، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، ج2، ص672؛ حلية الأبرار، ج5، ص312.
6. سورة فرقان (25)، آية 74، «و ما را براي پرهيزكاران پيشوا گردان».
7. البر هان، ج2، ص22.
8. معجم أحاديث الإمام المهدي، ج3، ص100.
9. حلية الأبرار، ج5، ص312، ح6؛ المحجة، ص21.
10. معجم احاديث الإمام المهدي، ج3، ص29.
11. سوره هود (11) آية 8.
12. طبرسي، مجمع البيان، ج6، ص185؛ البر هان، ج5، ص105.
13. البر هان، ج5، ص103؛ نعماني، كتاب‏الغيبة، ص241.
14. سورة توبه (9) آية 71.
15. مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج52، ص308.
16. سورة مائده (5) آيه 54.
17. تفسير نمونه، ج4، ص416.
18. بحار الأنوار، ج52، ص308.
19. همان
20. صافي گلپايگاني، لطف اله، منتخب‏الأثر، ص486.
21. سورة فتح (48) آية 29.
22. سورة توبه (9) آية 71
23. همان، آیه103.
24. وسائل الشيعه، ج6، ص20، ب4، ح9.
25. ينابيع المودة، ج3، ص244؛ البر هان، ج6، ص570.
26. وسائل الشيعه، ج11، ح6، ب1.
27. بحراني، هاشم، غاية المرام، ج7، ص80؛ السيوطي، الحاوي للفتاوي، ج2، ص58.
28. سورة حج (22) آية 41.
29. المحجّة، ص143.
منبع اصلی: 
ماهنامه موعود، شماره 79، سال دوازدهم، شهریور ، 1386، ص26-22
 

 



:: موضوعات مرتبط: , پيام هاي مهدوي , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خصوصيات ولي عصر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 ويژگيهايي را كه خداوند به حضرت ولي عصر (عليه السلام) اختصاص داده 

ستاره درخشان
 
1ـ نور و درخشندگي آن حضرت است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و أله و سلم) در حديث معراج فرمود: نور مهدي (عليه السلام) در ميان انوار ساير ائمه مانند ستاره‌هاي درخشان بود در ميان ساير ستارگان.
 
نوازش چشم عرشيان
 
2ـ در روز ولادت أن حضرت دو ملك آن، بزرگوار را به سراپرده عرش بردند وحق تعالي به او فرمود: مرحبا به تو أي بنده من!
 
3- جمع شدن بين كنيه و اسم رسول خدا در حضرتش.
 
4ـ او آخرين وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)و اخرين حجت خدا در زمين است.
 
5ـ حضرت مهدي از همان كودكي در انظار خيلي به چشم نمي‌خورد و براي پرورش يافتن به عالم قدس سپرده شد و همواره در مجالست و مؤآنست ارواح قدسي و ملكوتي بود.
 
6ـ هيچگاه با كفار و منافقين و فساق بخاطر تقيه مجالست و مدارا ننموده و تا كنون دست هيچ ظالمي به دامانش نرسيده.
 
7ـ بيعت احدي از جباران و ستمگران بر گردن حضرتش نيست
 
8 ـ در كتب آسمان و اخبار شب معراج خداوند تبارك و تعالي او را با القابي ذكر كرده و نام او را نبرده است. كه اين مطلب عظمت و علوّ و درجه آن امام را مي‌رساند.
 
9ـ ظهور آيات و نشانه‌هاي آسماني و زميني قبل از ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام).
 
10ـ هم زمان با ظهورش ندايي از آسمان به اسم آن حضرت شنيده مي‌شود كه همه اهل زمين اين ندا را مي‌شنوند.
 
11ـ حركت افلاك و سيارات و اجرام آسماني كند مي‌شود به طوري كه روزها طول مي‌كشد سالها طولاني مي‌گردد.
 
12ـ ظاهر شدن مصحف اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) كه بعد از شهادت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) همه قرآن را با شأن نزول و تأويلات بدون هيچ تغيير و تبديلي جمع آوري كردند.
 
13ـ جن ملك حضرتش را ياري مي‌كند و در ركاب حضرت به مبارزه و دفاع مي‌پردازند.
 
14ـ گردش روز و شب و گذشت زمان در قوت و نيروي حضرت و شكل و شمايل او هيچ تأثيري نگذارد چنانكه وقتي ظهور كند در صورت جواني سي ساله باشد.
 
15ـ وحشت و نفرت و هراس از ميان مردم و موجودات زنده برداشته مي‌شود و مهر و محبت و امنيت وآرامش بر كل زمين سايه مي‌افكند.
 
16ـ عده‌آي از مردگان و اموات در زمان حضرت زنده مي‌شودند و حضرت مهدي (عليه‌السلام) را ياري مي‌كنند.
 
17ـ زمين گنجها و ذخاير خود را در اختيار حضرتش قرار مي‌دهد و سپرده‌ها و ذخاير را از خود خارج كند.
 
18ـ باران و گياه و درختان و ميوه‌ها و همه نعمتهاي زمين زياد مي‌شود به طوري كه زمين چهره‌اي متفاوت و زيبا پيدا مي‌كند.
 
19ـ عقلها به بركت وجود آن حضرت كامل شود و كينه و حسد از دلها كوچ مي‌كند، سينه مؤمنان پر از علم و معرفت مي‌شود.
 
20ـ قوت و نيروي غير متعارف و مضاعف در اصحاب آن حضرت به گونه‌اي كه هر كدام از آنها ساليان درازي عمر كنند و هر يك از آنان قدرت چهل مرد را به تنهايي داشته باشند و ضعف و سستي از بدنهاي ايشان رفته باشد.
 
21ـ مردم به واسطه نور چهره دلرباي حضرت مهدي (عليه‌السلام) از نور آفتاب و ماه بي نياز مي‌شوند.
 
22ـ پرچم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) با آن حضرت است.
 
23ـ زره حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) فقط بر بدن شريف حضرت مهدي (عليه‌السلام) اندازه و موزون است.
 
24ـ برداشته شدن تقيه و خوف از كفار به طوري كه مؤمنين و شيعيان مي‌توانند بغض و برائت خود را از دشمنان ائمه آزادانه ابراز كنند.
 
25ـ حضرت مهدي (عليه‌السلام) بر تمام زمين حكومت مي‌كند و حكمش در تمامي اين كره خاكي نافذ است.
 
26ـ پر شدن تمام زمين از عدل و داد چنانكه در بيشتر آيات و اخباري كه درباره حضرت مهدي (عليه‌السلام) است اين وعده به چشم مي‌خورد كه زمين پر از عدل و داد شود.
 
27ـ حضرت مهدي (عليه‌السلام) در زمان حكومتش در بين مردم به علم امامت حكم مي‌كند و از كسي بينه و شاهد بر مدعايش نمي‌خواهد.
 
28ـ اجرا شدن احكام مخصوصي كه تا زمان آن حضرت اجرا نشده است مثل آنكه حضرتش پيرمرد زناكار و مانع الزكاة را به قتل مي‌رساند.
 
29ـ آشكار شدن تمامي مراتب علوم و معارف به گونه‌اي كه حضرت صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايند: علم بيست و هفت حرف است و تمامي آنچه را كه پيامبران آورده‌اند دو حرف از علم بوده و مردم نشناختند غير از اين دو حرف را و هنگامي كه قائم ما (عليه‌السلام) خروج كند بيست و پنج حرف ديگر را آشكار نمايد [و در بين مردم پراكنده كند].
 
30ـ براي اصحاب و ياران آن حضرت شمشيرهايي از آسمان آورده مي‌شود.
 
31ـ حيوانات و وحوش از اصحاب حضرت اطاعت مي‌نمايد.
 
32ـ جاري شدن و دو نهر در پشت [مركز فرماندهي حضرت] كوفه، يكي از آب و ديري از شير، به گونه‌اي كه هر تشنه‌اي را سيراب و هر گرسنه‌اي را سير گرداند.
 
33ـ حضرت عيسي (عليه‌السلام) از آسمان نازل گردد و پشت سر حضرت مهدي صلوات الله عليه نماز گذارد و حضرتش را ياري فرمايد.
 
34ـ دجال لعين كه وجودش عذابي الهي است بدست امام زمان (عليه‌السلام) كشته مي‌شود.
 
35ـ شيطان با ذلت و خواري به دست حضرت مهدي (عليه‌السلام) يا رسول الله (صلي الله عليه و آله) كشته مي‌شود.
 


:: موضوعات مرتبط: , پيام هاي مهدوي , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مصحف حضرت علي عليه السلام
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 

 
اصل وجود مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ در روايات شيعه و سني آمده و علماي فريقين آنرا قبول دارند. طبق روايات منقول، آن مصحف بعد از امام علي ـ عليه السّلام ـ در دست ائمه اطهار (عليهم السلام) يكي پس از ديگري قرار داشته و اكنون در دست امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي‎باشد، و از نظر مقدار آيات چيزي زياده و كم ندارد و تنها فرقش با قرآن موجود در دو چيز است: يكي اينكه طبق ترتيب نزول نوشته شده است. دوم: اينكه در حاشيه آن به صورت متمايز، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مطالبي در مورد تفسير، شأن نزولها، سبب نزولها، زمان و مكان نزول و ... نوشته اند.
 
 
 
جواب تفصيلي:
 
وجود مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ غير قابل شك[1] و بلكه مورد اتفاق فريقين است[2]. چرا كه در منابع شيعه و سني به آن تصريح يا اشاره شده است[3]؛ مثلاً سيوطي از طريق ابن سيرين از امام علي ـ عليه السّلام ـ چنين نقل مي‎كند: «لما مات رسول‎الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ آليت الا آخذ علي ردائي الالصلاة جمعة حتي اجمع القرآن» همين كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از دنيا رفت سوگند ياد كردم كه عبايم را جز براي نماز جمعه (بر دوش) نگيرم، تا قرآن را جمع كنم». و بعد راوي مي‎افزايد: «فجمعه» يعني پس آن را جمع كرد[4]. و از بعضي روايات استفاده مي‌شود كه آن مصحف شريف بعد از امام علي ـ عليه السّلام ـ به ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ يكي پس از ديگري منتقل شده، تا به دست امام زمان(عجل الله تعالي فرجه) رسيده است؛ چنانكه امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايند: «فاذا قام القائم قرأ كتاب الله عزوجل علي حده و اخرج المصحف الذي كتبه علي ـ عليه السّلام ـ» و وقتي كه حضرت قائم قيام فرمايد، كتاب خداي عزوجل(قرآن) را به صورت واقعي خواهد خواند و مصحفي كه امام علي ـ عليه السّلام ـ نوشته است را مي‌آورد»[5]. و در روايت ديگر، خود امام علي ـ عليه السّلام ـ نيز بر اين مطلب تصريح نموده‌اند[6].
 
برخي از محققان ويژگي‎هايي را براي مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ ذكر كرده اند[7]، كه مي توان آنها را به دو دسته كلي تقسيم كرد:  
 
الف) از جهت تأليف و نظم:
 
در مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ قرآن، طبق ترتيب نزول، نوشته شده است[8]؛ چنانكه محمدجواد بلاغي(ره) مي‎گويد: «و نزد شيعه معلوم است كه اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ بعد از رحلت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ عبا بر دوش نگرفت مگر براي نماز، تا اينكه قرآن را به ترتيب نزول و تقديم منسوخ بر ناسخ جمع كرد[9].» و ابن حجر سني گويد: «قد ورد أن علياً ـ عليه السلام ـ جمع القران علي ترتيب النزول عقب موت النبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ»، وارد شده است كه امام علي ـ عليه السّلام ـ بعد از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرآن را به ترتيب نزول جمع كرد»[10]. و سيوطي نيز گويد: «كان اول مصحف علي ـ عليه السّلام ـ سورة اقرأ ثم سورة المدثر، ثم المزمل، ثم تبت ثم التكوير... و هكذا الي آخر ترتيب السور حسب نزولها» اول مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ، سوره اقرأ، سپس مدثر... و همين‎طور تا آخر ترتيب سوره‎ها، طبق نزولشان[11].»
 
ب) از جهت محتوا:
 
اين مصحف شريف طبق بعضي روايات مشتمل بر چيزهايي است كه در قرآن موجود در دست ما، وجود ندارد؛ چنانكه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در پاسخ سؤال طلحه در مورد مصحف شريف آن حضرت، چنين فرموده‎اند: «اي طلحه! تمام آياتي كه خداوند -عزوجل- بر حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل فرموده با املاء پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و خط من نزد من است؛ هر حلال و حرام و حدود و احكام، يا هر چيزي كه امت تا روز قيامت به آن احتياج داشته باشند، حتي ديه‎خراشي كه بر بدن وارد شود، نزد من است؛ كه با املاء پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و خط من، نوشته شده است. طلحه پرسيد: آيا هر چيز كوچك و بزرگ، خاص و عام و آنچه تا روز قيامت اتفاق مي‎افتد در آن نوشته شده و نزد توست؟! حضرت فرمودند: آري...»[12]. اما اين اضافات به عنوان متن قرآني نيست. بلكه برخي از آنها به عنوان توضيح و تفسير، و برخي براي بيان آيات ناسخ و منسوخ، و بعضي مربوط به سبب و شأن نزول آنها، و برخي هم بيانگر زمان و مكان نزول آنها مي‎باشد كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنها را از طريق وحي غير قرآني دريافت، و به علي‎ـ‎عليه السّلام ـ املاء كرده است و ايشان نيز ـ طبعاً ـ آنها را در حاشيه و خارج از متن قرآن نوشته‎اند[13]. چنانكه خود ايشان مي‎فرمايند: «هيچ آيه‎اي بر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل نشده مگر آنكه حضرت برايم قرائت و املاء فرمود و من آنرا نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آيات را به من آموخت... و هيچ علمي را كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به من آموخت، فراموش نكردم و نوشتم.»[14]
 
و اين مطلب (يكساني قرآن موجود با مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ از جهت متن قرآني) قرائن ديگري نيز دارد:
 
1. تمام ادله عدم تحريف قرآن، كه در كتب علماء شيعه نوشته شده است[15]. 2. در روايات فراواني، ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ پيروان خود را بر قرائت و عمل به همين قرآن تشويق كرده‌اند و براي قرائت تك‎تك سوره‌هاي آن فضائل و ثوابهائي را ذكر فرموده‎اند[16]. 3. اگر مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ آياتي در مورد امامت و... داشت كه در اين قرآن نيست، حضرت و يارانش به آن احتجاج مي‎كردند[17]، در حالي كه هرگز چنين نكرده‎اند. 4. اين قرآن اگر با قرآن امام علي ـ عليه السّلام ـ فرق داشت امام علي ـ عليه السّلام ـ و فرزندانش اعلام مي‎فرمودند، زيرا سكوت در اينجا باعث محو دين است و تقيه در جايي كه موجب فساد دين باشد جايز نيست[18].
 
تذكر: گرچه طبق آنچه كه گذشت، فرقي بين مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ و قرآن موجود، از جهت متن قرآن وجود ندارد، ولي با توجه به اينكه حضرت در حديث فوق تفسير و تأويل را مقابل محكم و متشابه قرار دادند، معلوم مي شود كه مقصود از تأويل، بيان معاني باطني قرآن است كه در روايات براي قرآن بطون زيادي ذكر شده است[19]. و مسلماً آنچه را كه شخصيتي چون امام علي ـ عليه السّلام ـ با املاء پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مصحفش نوشته است، حقايق فراواني دارد كه دست ما از آن كوتاه است؛ چنانكه از ابن جبري نقل شده است: «ولو وجد مصحفه لكان فيه علم كبير و لكنه لم يوجد» اگر مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ يافت شود، حتماً در آن علم بزرگي (فراواني) است ولي يافت نشده است[20]. بنابراين آن مصحف با قرآن فعلي قابل مقايسه نيست. 
 
  در پايان ،اين سؤال مطرح مي‌شود كه؛ چه چيزي باعث شد كه مردم را از علم بي‌پايان حضرت اميرالمؤمنين امام علي (عليه السلام)، اولين مسلمان و يار و ياور هميشگي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) با آن همه فضائل منقول از سوي فريقين، بي‌بهره كنند ،تا جائي كه همة مسلمانان از آن مصحف پرفيض و نوراني محروم باشند؟ آيا چيزي جز عناد و لجاجت و حماقت عده‌اي دنيا پرست و سست عنصر، تصور مي‌شود؟!  اللهم اهدنا الي صراطٍ مستقيمٍ.
 
«والسّلام»
 
«برای فرج و سلامتی امام زمان صلوات»
 
 
 
پی نوشت:
 
[1] . آيت‎الله سيد ابوالقاسم، خوئي، البيان، (بي جا: انوار الهدي، چاپ هشتم، 1401 هـ ق)، ص 223.
 
[2] . دكتر فتح‎الله، محمدي (غبارزادگان)، سلامة القرن من التحريف، (تهران: پيام آزادي، چاپ اول، 1420هـ ق)، ج 1، ص 60.
 
[3] .رك: محمد بن يعقوب، كليني، اصول كافي، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، (تهران، علميه اسلاميه، بي‎نوبت چاپ، بي‎تا)، ج 4، ص 444، احمد بن علي بن ابي طالب، طبرسي، الاحتجاج، تحقيق ابراهيم بهادري و محمد هادي به، (تهران: اسوه، چاپ دوم، 1216 هـ ق)، ج 1، ص 207، جلال‎الدين، عبدالرحمن، السيوطي، الاتقان، تصحيح محمد سالم، هاشم، (بيروت: دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1421 هـ ق)، ج 1، ص 117، ابن سعد، الطبقات الكبري، (بيروت: دار بيروت، بي‎نوبت چاپ، 1405 هـ ق) ج 2، ص 338، علامه، سيد محمد حسين، طباطبائي، الميزان، (قم: اسماعيليان، چاپ پنجم، 1393 هـ ق)، ص 36 – 38. 
 
[4] . الاتقان، پيشين.
 
[5] . اصول كافي، پيشين.
 
[6] . رك: الاحتجاج، پيشين، ص 358 – 359، ملاحسن، فيض كاشاني، تفسير الصافي، (بيروت: موسسة الاعلمي للمطبوعات، بي‎نوبت چاپ، بي‎تا)، ص 42، اسماعيل، انصاري، اسرار آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ (ترجمه كتاب سليم بن قيس، (قم:دفتر نشر معارف اسلامي، چاپ اول، 1413 (هـ ق)، ص 253 – 254.
 
[7] .رك: آيت‎الله، محمد هادي، معرفت، الشهيد، (قم:موسسة النشر الاسلامي، اول، 1412 هـ ق)، ج 1، ص 292، آيت‎الله، ناصر، مكارم و ديگران، تفسير نمونه، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1364)، ج 11، ص 28.
 
[8] . آيت‎الله، ناصر، مكارم و ديگران، تفسير نمونه، پيشين، الطبقات الكبري، پيشين، سلامة القرآن من التحريف، پيشين، ص 62، شيخ مفيد، الارشاد، قم:بصيرتي، بي‎نوبت، چاپ، بي‎تا)، ص 365.
 
[9] . شيخ محمدجواد، بلاغي، آلاء الرحمن في تفسير القرآن، (قم: موسسة البعثة، چاپ اول، 1420 هـ ق)، ج 1، ص 51،
 
[10] . مركز الثقافة و المعارف القرآنيه، علوم القرآن عند المفسرين، (قم: مكتب الاعلام السلامي، چاپ اول، 1420 هـ ق)، ج 1، ص 351.
 
[11] . الشهيد، پيشين، ص 290.
 
[12] . الاحتجاج، پيشين، ص 356 – 357، تفسير الصافي، پيشين، ص 42، اسرار آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ، پيشين، ص 251 – 252.
 
[13] . رك: التمهيد، پيشين، ص 292، آيت‎الله، سيدابوالقاسم، خوئي، البيان، پيشين، ص 223، سلامة القرآن، پيشين، ص 63، تفسير نمونه. پيشين. 
 
[14] . التمهيد، پيشين، ص 293.
 
[15] . رك: آيت‎الله محمدهادي، معرفت، صيانه القرآن من التحريف، (قم: موسسة النشر الاسلامي، چاپ دوم، 1418 هـ ق)، ص 35 – 57، سلامه القرآن من التحريف، پيشين، ص 11 – 34.   
 
[16] . اصول كافي، پيشين، ص 394 – 434 (كتاب فضل القرآن)، ابوجعفر، محمد بن علي بن الحسين، القمي (شيخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمع علي اكبر غفاري، (بي‎جا: كتاب فروشي صدوق، چاپ هفتم، 1363)، ص 224 – 291.
 
[17] . الميزان، پيشين، ص 116.
 
[18] .امام خميني (ره)، الرسائل، (قم: اسماعيليان، چاپ دوم، 1410 هـ ق)، ج 2، ص 177، آيت‎الله ناصر مكارم، القواعد الفقهية، (قم: مدرسة الامام اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ، چاپ سوم، 1411 هـ ق)، ج 1، ص 415. 
 
[19] . رك: الميزان، پيشين، ج 3، ص 72 – 73، محمد، محمدي ري‎شهري، ميزان الحكمه، (قم، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، 1367)، ج 8، ص 94 – 95.
 
[20] . علوم القرآن عند المفسرين، پيشين.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عاشقانه ترين آواز کلاغ 
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 

عاشقانه ترين آواز کلاغ 
کلاغ لکه ننگی بود بر دامن آسمان و وصله ناجور بر لباس هستی و صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس . با صدايش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست صدايش اعتراضی بود که در گوش زمين می پيچيد.
کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را . کلاغ از کائنات گله داشت.کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازيبايی ها تنها سهم اوست و نظام احسن عبارتی است که هرگز او را شامل نمی شود . کلاغ غمگينانه گفت : کاش خداوند این لکه سياه را از هستی می زدود و بالهايش را می بست تا ديگر آواز نخواند. 
خدا گفت : صدايت ترنمی است که هر گوشی آن را بلد نيست. فرشته ها با صدای تو به وجد می آيند . سياه کوچکم! بخوان ! فرشته ها منتظر هستند. و کلاغ هيچ نگفت .
خدا گفت : سياه چونان مرکب که زيبايی را از آن می نويسند و تو اين چنين زيبايی ات را بنويس و اگر نباشی جهان من چيزی کم دارد. خودت را از آسمانم دريق نکن. و کلاغ باز خاموش بود. 
خدا گفت : بخوان! برای من بخوان. اين منم که دوستت دارم سياهی ات را و خواندنت را.
و کلاغ خواند. اين بار اما عاشقانه ترين آوازش را خدا گوش داد و لذت برد و جهان زيبا شد." 
عرفان نظر آهاری

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نسیم ، نفس خداست
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 نسیم ، نفس خداست

 
بارش زیادی سنگین بود و سربالایی سخت. دانه گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد. نفس نفس میزد. اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید ، کسی او را نمی دید.دانه روی شانه های کوچکش سر خورد و افتاد.خدا دانه گندم را فوت کرد. مورچه می دانست که نسیم ، نفس خداست.مورچه ، دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت: گاهی یادم می رود که هستی ، کاشکی بیشتر می وزیدی.خدا گفت: همیشه می وزم، نکند دیگر گمم کرده ای! 
مورچه گفت: این منم که گم میشوم. بس که کوچکم. بس که ناچیز. بس که خرد . نقطه ای که بود و نبودش را کسی نمی فهمد. 
خدا گفت: اما نقطه سرآغاز هر خطی است. 
مورچه زیر دانه گندمش گم شد و گفت : من اما سرآغاز هیچم ، ریزم و ندیدنی. من به هیچ چشمی نخواهم آمد. 
خدا گفت: چشمی که سزاوار دیدن است میبیند. چشمهای من همیشه بیناست.
مورچه این را می دانست. اما شوق گفتگو داشت.شوق ادامه گفتن.
پس دوباره گفت: و زمینت بزرگ است و من ناچیزترینم. نبودنم را غمی نیست.
خدا گفت: اما اگر تو نباشی، پس چه کسی دانه کوچک گندم را بر دوش بکشد و راه رقصیدن نسیم را در سینه خاک باز کند؟ تو هستی و سهمی از بودن برای توست و در نبودنت کار این کارخانه ناتمام است. 
مورچه خندید و دانه گندم از دوشش دوباره افتاد. خدا دانه را به سمتش هل داد.
هیچکس اما نمی دانست که گوشه ای از خاک، مورچه ای با خدا گرم گفتگو است. 
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
. شیطان مسئول فاصله هاست ./حكايت سوسك
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 سوسک

گفت : کسی دوستم ندارد . می دانی که چه قدر سخت است ، این که کسی دوستت نداشته باشد ؟ تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی . 
خدا هیچ نگفت . 
گفت : به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است . چشم ها را آزار می دهم . دنیا را کثیف می کنم . آدم هایت از من می ترسند . مرا می کشند . برای این که زشتم . زشتی جرم من است !
خدا هیچ نگفت . 
گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست . مال گل ها و پروانه ها . مال قاصدک ها . مال من نیست .
خدا گفت : چرا ، مال تو هم هست .
خدا گفت : دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندانی نیست . اما دوست داشتن یک سوسک ، کاری دشوار است .
دوست داشتن ، کاری ا ست آموختنی و همه کس  رنج آموختن را نمی برد .
ببخش ، کسی که تو را دوست ندارد ، زیرا که هنوز مومن نیست ، زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته ، او ابتدای راه است . 
مومن دوست می دارد . همه را دوست می دارد . زیرا همه از من است و من زیبایم ، چشم های مومن جز زیبا نمی بیند . زشتی در چشم هاست . در این دایره ، هر چه که هست ، نیکوست .
آن که بین آفریده های من خط کشید شیطان بود . شیطان مسئول فاصله هاست .
حالا قشنگ کوچکم ! نزدیک تر بیا و غمگین نباش . 
قشنگ کوچک نزد خدا رفت و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست 

خانم عرفان  اهاري


:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نام برخي از ياران امام عصر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 

 در رواياتي كه از پيشوايان ـ عليهم السلام ـ رسيده است، نام برخي از ياوران امام زمان ـ عليه السلام ـ ذكر شده است كه برخي از آنها بدين قرارند:

1. حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ :
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرموده اند: «هنگام ظهور امام مهدي ـ عليه السلام ـ» عيسي بن مريم از آسمان فرود مي آيد و فرزندم مهدي را همراهي خواهد كرد.[1]
2. تعدادي از پيروان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ، اصحاب كهف، يوشع بن نون، جانشين حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ، سلمان، ابودجانه انصاري، مقداد، مالك اشتر.
امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين باره فرموده اند:
از پشت كوفه 27 مرد بيرون آمده و به حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ مي پيوندند. 15 نفر از قوم حضرت موسي... هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع بن نون، وصي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ، سلمان، ابودجانه انصاري ، مقداد و مالك اشتر. اينها ياوران امام مهدي ـ عليه السلام ـ و اداره كنندگان بخش هاي مختلف دنيا هستند.[2] 
و اما پرسيده ايد چگونه مي توانيم در زمرة ياوران آن حضرت قرار بگيريم؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد ابتدا صفات ياوران امام مهدي ـ عليه السلام ـ را بشناسيم و سپس در راه به دست آوردن آنها تلاش كنيم. در اين صورت خواهيم توانست در زمرة اصحاب و ياوران آن امام مهربان قرار بگيريم.
 
 هنگامي كه بنيان گذار حكومت واحد جهاني، حضرت مهدي موعود(ع) بر اساس عدالت و آزادي واقعي مأمور به تشكيل حكومت مي شود تعداد 313 نفر از ياران خاص آن حضرت در اطراف شمع وجود مقدسش جمع مي شوند و آنها در واقع فرماندهان لشكري و كشوري دولت كريمه مهدي(ع) مي باشند.
در روايات تركيب دولت امام مهدي(ع) از انسان هاي وارسته و متقي تشكيل مي يابد كه نام برخي از آنها بدين گونه است:
هفت نفر از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي(ع)، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، مالك اشتر، ابودجانه انصاري و قبيله همدان.
امام صادق(ع) مي فرمايد:
«هنگامي كه حضرت قائم آل محمد(ص) قيام كند هفده تن را از پشت كعبه زنده مي گرداند كه عبارتند از: پنج تن از قوم موسي(ع) كه به حق قضاوت كرده و با عدالت رفتار مي كنند، هفت تن از اصحاب كهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابودجانه انصاري و مالك اشتر»
(تفسير عياشي، ج2، ص32، اثبات الهداة، ج3، ص550).
بنابر اين ياران حضرت هم از افرادي هستند كه در زمان ظهور زنده اند و هم از افرادي هستند كه قبل از ظهور از دنيا رفته اند و هنگام ظهور دوباره زنده مي شوند.
 
صفات ياوران امام مهدي ـ عليه السلام ـ : 
در روايات پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ ويژگي هاي زيبايي براي ياوران امام مهدي ـ عليه السلام ـ ذكر شده است، كه ما به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:
 
 
1. بينش عميق نسبت به خداوند متعال 
امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: مرداني كه خدا را آنچنان كه شايسته است شناخته اند و آنان، ياران امام مهدي ـ عليه السلام ـ در آخرالزمان اند.[3] 
 
 
2. ايمان و عبادت 
امام علي ـ عليه السلام ـ دربارة ياران امام مهدي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: (آنان) مردان شب زنده داري هستند كه زمزمة نمازشان مانند نغمة زنبوران كند و به گوش مي رسد. شب ها را با زنده داري سپري مي كنند و بر فراز اسب ها خدا را تسبيح مي گويند.[4] 
 
 
3. عشق به امام زمان ـ عليه السلام ـ 
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرموده اند: (ياوران امام مهدي ـ عليه السلام ـ) به عنوان تبرك به زين اسب امام مي كشند و در ميان رزم گرد او مي چرخند و با جان خود از او محافظت مي كنند.[5] 
 
 
4. اطاعت از امام مهدي ـ عليه السلام ـ 
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: اطاعت ياران امام مهدي ـ عليه السلام ـ از آن حضرت از فرمانبرداري كنيز در برابر مولايش بيشتر است.[6] 
 
 
5. شهادت طلبي 
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: (ياران امام مهدي ـ عليه السلام ـ ) آرزو مي كنند در راه خدا به شهادت برسند.[7] 
 
 
6. شجاعت 
امام علي ـ عليه السلام ـ فرموده اند: (ياران مهدي ـ عليه السلام ـ) همه شيراني هستند كه از بيشه ها خارج شده اند و اگر اراده كنند كوه ها را از جا بر مي كنند.[8] 
 
 
7. همدلي و اتحاد 
از امام علي ـ عليه السلام ـ چنين نقل شده كه: آنان يك دل و متحدند.[9]
 
 
8. بردباري و تواضع 
و باز آن امام همام فرموده اند: آنها به خاطر ياري شان به خداوند منت نمي گذارند و از جان گذشتگي خود را بزرگ نمي شمارند.[10] 
در پايان تذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه ياوران امام مهدي ـ عليه السلام ـ سه دسته اند:
دستة اول 313 ياور مخصوص آن حضرت هستند كه مشاوران و وزراي آن امام عزيزند. دستة دوم سپاه ده هزار نفري آن امام مهربان هستند كه آغاز قيام آن حضرت از مكه، پس از اجتماع آنان در مكه مي باشد.[11] 
دستة سوم خيل عظيم مؤمنان است كه در ميانة راه به حضرت مي پيوندند و در ركاب او با دشمنان خدا مي جنگند.
از ميان سه دستة ياد شده جايگاه و منزلت گروه اول از بقيه بالاتر و دستة دوم در رتبة بعد و دستة سوم در رتبة آخر قرار دارند. بنابراين ما هم اگر حدّ بالاي ويژگي هاي ياد شده را داشته باشيم مي توانيم جزء 313 ياور مخصوص آن امام عزيز باشيم، و الا در رتبه هاي بعد قرار خواهيم گرفت. حاصل سخن اينكه آنچه باعث پيوستن به ياران حضرت مي شود داشتن اين كمالات انساني است و ما هر چه در آراستن خود به اين كمالات تلاش بيشتري بكنيم نزد آن حضرت از جايگاه بالاتري برخوردار خواهيم بود.
براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به:
امام مهدي از ولادت تا ظهور، آيت الله سيد محمد كاظم قزويني.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
اي سلمان تو با مهدي ـ عليه السلام ـ خواهي بود و هر كس مانند تو باشد و همچون تو به او معرفت داشته باشد. 
(يوم الخلاص، ص 222)
 
پي نوشت : 
[1] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 3، ص 121، انتشارات موسسه المعارف الاسلاميه، چ اول، 1411.
[2] . همان، ج 5، ص 122.
[3] . منتخب الاثر، فصل 8، باب 1، ح 2، ص 611، انتشارات مؤسسة السيدة المعصومة، چ 15، 1419.
[4] . بحار الانوار، ج 52، ص 308، انتشارات اسلاميه، چ سوم، 1372.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . يوم الخلاص، ص 224.
[9] . همان، ص 223.
[10] . همان.
[11] . بحار الانوار، ج 52، ص 367.
 
 
 

 

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ويژگي بارز
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 براي ياران امام زمان(ع) ويژگي هايي گفته شده است؛ از جمله:

الف. معرفت: آنان معرفت و شناخت عميقي از خداوند و امام دارند. امام علي(ع) درباره آنان فرموده است: مرداني كه خدا را چنان كه شايسته است شناخته اند". (منتخب الاثرع فصل 8، ب1، ح2). چنين معرفت همچنان امكان پذير است كه انسان، امام زمان خود را بشناسد. امام صادق(ع) به نقل از امام حسين(ع) فرمود اي مردم! خداوند خلق نكرد بندگان را مگر اينكه او را بشناسند. پس وقتي او را شناخته، عبادتش كنند. پس هنگامي كه او را عبادت كردند از عبادت(ذلت در برابر) غير او بي نياز مي شوند. مردي پرسيد: اي پسر رسول خدا، پدر و مادر فدايت باد معرفت خدا چيست؟ فرمود: اينكه مردم هر زماني امام خود را كه اطاعتش بر آنان واجب است بشناسند".(بحار الانوار، ج 23، ص83، ح22).
پس معرفت امام راه شناخت خداست و ياران امام مهداي(عج) شناخت عميقي از امام دارند. اين شناخت فراتر از دانستن نام و نشان و نسبت امام است؛ بلكه معرفت به حق ولايت امام و جايگاه بلند او در عالم هستي است.
ب. اطاعت: نتيجه معرفت درست اطاعت از امام است؛ چرا كه اطاعت از او، اطاعت از خداست. پيامبر(ص) در توصيف ياران حضرت مهدي(ع) فرمود: "آنان در اطاعت از امام خود كوشا هستند"(بحار الانوار، ج 52، ص309، ح4).
ج. عبادت و صلابت: امام صادق(ع) در بياني فرمود: شب ها را با عبادت به صبح مي رسانند و روزها را با روزه به پايان مي رسانند. و در فراز ديگر فرمود: آنان مرداني هستند كه گويا دل هايشان پاره هاي آهن است(بحار الانوار، ج52، ص308).
د. شهادت طلبي: امام صادق(ع) فرمود: "آنان آرزو مي كنند در راه خدا شهيد شوند".(همان)
ه. اتحاد و هم دلي: امام علي(ع) فرمود: "ايشان يكدل و هماهنگ هستند" (يوم الخلاص، 224).
و. بصيرت و نورانيت: آنان كساني اند كه دله هاي نوراني داشه و چشم حقيقت بين قلببي آنان باز شده است و ديگران را نيز به راه راست هدايت مي كنند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان مانند چراغند گويا قلب هايشان مانند قنديل مي درخشد".(بحار الانوار، ج52، ص308).
 
 
 
 
 
 
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زنان !ياران امام عصر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 چرا از ياران آقا فقط 50 نفر آنها زن هستند؟

احاديثي كه تعداد زنان شركت كننده در قيام امام مهدي (عج) را تبيين مي نمايد، متفاوتند. در حديثي از امام باقر ـ عليه السّلام ـ آمده كه تعداد زنان ياري دهنده امام عصر پنجاه تن مي باشند.[1] و در حديث ديگري از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ اين تعداد را چهارصد زن دانسته است.[2] و روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آن را سيزده زن دانسته است.[3] با توجه به اين اختلاف، هرگز نمي توان تعداد دقيقِ زنانِ شركت كننده در نهضت امام را بيان نمود تا آنگاه دربارة تعداد اندك آنها نسبت به مردان بحث نمود.
ادامه...
چرا تعداد زناني که از ياران حضرت مهدي(علیه السلام) خواهند بود کم است؟
بنابر آنچه از روايات استفاده مي شود، ياران حضرت را سه گروه تشكيل مي دهند: 1. 313 نفر ياران خاص كه در ابتداي ظهور خدمت حضرت اجتماع مي كنند؛ 2. لشكر و گروه ده هزار نفري كه با اجتماع آنان خروج صورت مي پذيرد؛ 3. عموم شيعيان و ارادتمندان كه در طول حركت امام مهدي(ع) به ايشان ملحق مي شوند.
ادامه...
یاران حضرت را چه گروه هایی تشکیل می دهند و نقش زنان چیست ؟
بنابر آنچه از روايات استفاده مي شود، ياران حضرت را سه گروه تشكيل مي دهند: 1. 313 نفر ياران خاص كه در ابتداي ظهور خدمت حضرت اجتماع مي كنند؛ 2. لشكر و گروه ده هزار نفري كه با اجتماع آنان خروج صورت مي پذيرد؛ 3. عموم شيعيان و ارادتمندان كه در طول حركت امام مهدي(ع) به ايشان ملحق مي شوند.
ادامه...
نقش جوانان در کمک و یاری امام زمان (علیه السلام) چیست ؟
آنچه از روايات استفاده مي شود اين است كه جوانان در دو زمينه نقش ايفا مي كنند. الف. در جريان ظهور: بنا بر روايات اكثر ياران حضرت را جوانان تشكيل مي دهند(در روايتي از امام علي(ع) نقل شده است: «اصحاب مهدي جوانان هستند كه پير در ميان آنان نيست. مگر مثل نمك در غذا»(بحار، ج52، ص 333)). اينان كساني اند كه قبل از ظهور دست به خودسازي زده و خود را براي ياري امام زمان آماده كرده اند و در زمان قيام همراه با حضرت مهدي، به مبارزه با مظاهر شرك و ظلم مي پردازند.
ادامه...
313 نفر بعد از ظهور چه مي کنند و آيا الان هستند يا رجعت مي کنند ؟
الف.ياران حضرت، بعد از ظهور، تحت امامت و راهنمايي ايشان به وظايف ديني خود همت مي گمارند و آنچه را حضرت از آنان مي خواهد به بهترين و کاملترين صورت انجام مي دهند. و زماني که پيمانه عمر آنان پايان يافت از دنيا مي روند.
ادامه...
صفات313 نفر یاران امام زمان (عج) چیست؟
 امام عصر در انتظار آنان به سر می برند، آنان از اقصی نقاط عالم جمع می شوند ، نخستین بیعت کنندگان با حضرتند ، مدافعان مخصوص و محافظان ویژه امام زمانند ،پرچمدار و حاکمان روی زمینند ، کسانی هستند که در یک ساعت از اطراف عالم به محضر امام زمان می رسند ، آنان با نام ونسب و نام پدر در نزد اولیای دین معروفند ، به دلیل آنکه دست خدا هم
ادامه...
آيا كتابي وجود دارد كه نام و نسب و نيز شهري كه 313 يار امام زمان ـ ع ـ در آنجا هستند را گفته باشد؟
به طور كلّي مي توان ياران حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ را به دو گروه عام و خاصّ تقسيم كرد. ياوران عام آن حضرت عموم مردمي به شمار مي آيند كه در عصر ظهور به ياريش بر مي خيزند و در اجراي فرمان هاي او تا پاي جان مي كوشند. از اين رو يكي از تعاليم اسلامي اين است مردم از خداي بزرگ بخواهند آنان را از ياوران امام زمان ـ عليه السّلام ـ به شمار آورد.
ادامه...
ممكن است توضيح دهيد،چگونه با جمعيت روز افزون بشر، حضرت صاحب الزمان عليه السلام با سيصد و سيزده نفر دنيا را مسخر مى‏ فرمايد؟
بر حسب روايات و احاديث‏ شريفه،وقتى حضرت صاحب‏ الامر عليه السلام ظاهر مى‏ شوند،نخست‏ سيصد و سيزده نفر از خواص اصحاب آن حضرت در مكه حاضر خدمتش مى‏ گردند و وقتى عده اصحاب و اجتماع كنندگان به ده هزار نفر رسيد از مكه خارج مى‏ شوند . و اما غلبه آن حضرت و حكومت جهانى اسلام،ممكن است‏ بطور اعجاز و خرق عادات انجام يابد و ممكن است‏ با فراهم شدن اسباب و علل ظاهرى باشد و ممكن است‏به هر دو نوع واقع شود،چنان كه پيشرفت و غلبه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و قواى اسلام به هر دو نوع بود.
ادامه...
آيا 313 نفر تکميل شده اند و آيا ظهور منوط به تکميل تعداد آنها است ؟
به نظر مي آيد مراد شما اين است كه آيا در ميان اين همه افراد، تعداد 313 نفر يار وجود ندارد؟ بايد گفت: همان گونه كه يك رشته علل و عوامل باعث غيبت شد و مردم از نعمت وجود امام ظاهر محروم شدند، همچنين ظهور امام نيز مشروط به تحقق زمينه ها و شرايط آن است و تا اين شرايط فراهم نشود، ظهوري نخواهد بود. يكي از شرايط عمده، وجود ياوراني است كه به همراه امام بار قيام را بر دوش بكشند و تا آخر از همراهي و ياري رهبر خود دست برندارند و او را تنها نگذارند.
ادامه...
آیا تعداد313 نفر از یاران امام زمان از زمان غیبت صغری تا زمان ظهور منتظر است یا فقط 313 نفر در عصر ظهور را شامل می‌شود؟
ابتدا باید دانست 313 نفر اولین افرادی اند که در آغاز و طلیعه ظهور به حضرت مهدی (عج) می پیوندند. از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام روایت شده که یاران مهدی در آخرالزمان 313 مرد هستند به تعداد یاران بدر، در ساعت واحدی گرد می آیند(1) و به یاری امام مهدی (عج) می پردازند. در روایاتی نحوه گرد آمدن آنان بیان شده که برخی از آنان شبانه از خوابگاه خود مفقود و بامدادان در مکه حاضر می شوند و برخی از آنان روزانه بر ابرها حرکت می کنند و ...به مکه می آیند.(2
 


:: موضوعات مرتبط: , حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دليل قيام باشنيدن نام امام زمان
نویسنده : خدیجه
تاریخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391

 گاهی سوال می شود که چرا شیعیان به هنگام شنیدن نام حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) دست ها را بر روی سر گذارده یا قیام می نمایند. این رفتار شیعیان آیا مستند به روایتی یا سنتی از جانب اهل بیت (علیهم السلام) می باشد یا خیر؟

 
به هنگام یادآوری وجود مبارک حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه و ذکر و یاد او و دعای برای آن حضرت، این عمل به تأسی از عمل معصومین علیهم السلام و برای ابراز احترام و بزرگداشت خاص انجام می‏گیرد. همچنانکه در روایت نقل شده است که در حضور امام رضا (ع) اسم مبارک امام زمان (ع) برده شد، آن حضرت برای احترام برخاستند و دست بر سر نهادند. ضمن آن که این عمل نوعی استغاثه به آن حضرت است.
 
اگر چه در این زمینه  مستندا روایتی از حضرات معصومین علیهم السلام وارد نشده است ؛ اما از آنجا علاوه بر قول و تقریر معصوم، فعل او نیز حجیت دارد لذا می توان به روایتی اشاره کرد که علامۀ مامقانی رضوان الله تعالی علیه در تنقیح المقال در ترجمۀ دعبل خزاعی از مشكواة الأنوار، شیخ محمد بن عبد الجبار نقل می كند و آن روایت این است:
 
" لما قرأ دعبل قصیدته المعروفة التی أولها ( مدارس آیات ) على الرضا علیه السلام و ذكره عج الله تعالى فرجه وضع الرضا علیه السلام یده على رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج "1
 
یعنی: زمانی كه دعبل قصیدۀ معروفش را كه اولش (مدارس آیات ) بود بر امام رضا علیه السلام خواند و در آن نامی از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برده شد ، امام رضا علیه السلام دست بر سر نهاد و متواضعانه ایستاد و برای تعجیل در فرج آن حضرت دعا كرد.
 
مرحوم محدث نوری رحمت الله علیه در باره قیام و دست گذاردن بر سر می نویسد: هذا القیام والتعظیم خصوصا عند ذكر ذلك اللقب المخصوص سیرة تمام أبناء الشیعة فی كل البلاد من العرب والعجم والترك والهند والدیلم وغیرها ، بل وعند أبناء أهل السنة والجماعة أیضا . 2
 
این نوع قیام تعظیم در هنگام ذكر لقب مخصوص حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف ، از قدیم الأیام در میان تمام شیعیان ؛ اعم از عرب و عجم و ترك و دیلم ، در تمام شهرها و كشورها ؛ بلكه حتی در نزد اهل سنت نیز مرسوم بوده است . البته در باره اصل ایستادن و قیام در زمان ذكر نام شریف آن حضرت ، روایات دیگری نیز وجود دارد ؛ اما از آن جایی كه سؤال شما در باره « دست بر سر گذاشتن » بود ، ما فقط به همین مورد اشاره كردیم . 
 
مرحوم شیخ عباس قمی نیز می‏نویسد: روایت شده که دعبل خزاعی وقتی که قصیده تائیّه خود را برای حضرت امام رضا (ع) سرود چون به این شعر رسید:
 
 
 
خروج امام لا محاله خارج
 
 یقوم علی اسم اللَّه بالبرکات
 
  
 
امام رضا (ع) چون نام قائم را شنید، برخاست و سر خود را به سوی زمین خم کرد، پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: «اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزیزاً». 3
 
 
 
پي نوشت :
 
1. تنقیح المقال ، ج1 ، ص418
 
2. النجم الثاقب ، ص 605 .
 
3. منتهی الامال، ج 2، ص 488 - 489.
 
نویسنده: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1220
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 22

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 44
:: باردید دیروز : 34
:: بازدید هفته : 44
:: بازدید ماه : 6377
:: بازدید سال : 26047
:: بازدید کلی : 327753

RSS

Powered By
loxblog.Com