فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

درباره سوره یوسف
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

سوره:يوسف

  • تعداد آیات:111
  • محل نزول:مکه
  • تعداد کلمات:1766
  • تعداد حروف:7166
  • معنی عنوان سوره:

    نام يكي از پيامبران و پسر حضرت يعقوب(ع).

  • علت نام گذاری:

    آيه 4 سوره است و تقريباً سراسر اين سوره به داستان يوسف پرداخته است،همان يوسف كه قهرمان پاكي و پارسايي . تقوي در برابر نفس است. نام يوسف در اين سوره 25 بار به كار رفته است.

  • نام های دیگر سوره:

    احسن القصص( بهترين و آموزنده ترين داستانها)

  • محتوای سوره:

    سرگذشت جالب و شيرين و عبرت انگيز پيانبر خدا يوسف (ع) در بيش از ده بخش با بيان فوق العاده گويا، جذاب و فشرده و عميق.عاليترين درسهاي عفت و خويشتنداري و تقوي و ايمان و تسلّط به نفس در لابلاي اين داستان به عنوان الگو.آيات آخر يادي از دعوت پيامبران و موضعگيري مخالفان و پيروزي و نصرت نهايي خداوند براي دلگرم تر شدن مؤمنين به راه خدا.

  • ترتیب:

    به ترتيب جمع آوري دوازدهمين سوره است. و به ترتيب نزول پنجاه و دومين سوره است بعد از سوره «هود» و قبل از سوره « حجر» نازل شده است.

  • داستان های سوره:

    يوسف و برادرانش و يعقوب به صورت مشروح: 4 تا 101.

  • اولین آیه سوره:

    الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ

  • آیه پایانی سوره:

    لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَـكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

  • فضیلت تلاوت سوره:

    امام صادق (ع) فرمود: « هر كسي سوره يوسف را هم روز و هم شب بخواند، خداوند او را در روز رستاخيز بر مي انگيزد در حاليكه زيباييش همچون زيبايي يوسف است و هيچگونه ناراحتي در روز قيامت به او نمي رسد و از بندگان صالح خدا خواهد بود.»


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ثواب و فضيلت صلوات
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

ثواب و فضيلت صلوات

امام رضا عليه السلام مي‌فرمايد: «هركه از انجام عملي كه گناهانش را جبران كند ناتوان است، پس بايد زياد برمحمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زيرا صلوات، گناهان را به كلي پاك مي‌كند.»

1. كفاره گناهان:
امام رضا عليه السلام مي‌فرمايد: «من لم يقدر علي ما يكفر به ذنوبه فليكثر من الصلاة علي محمد و آله، فانها تهدم الذنوب هدما؛ 1 هركه از انجام عملي كه گناهانش را جبران كند ناتوان است، پس بايد زياد برمحمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زيرا صلوات، گناهان را به كلي پاك مي‌كند.»

2. وزين‌ترين و برترين:
از امام باقر يا صادق عليهما السلام نقل شده است: «اثقل مايوضع في الميزان يوم القيامة الصلاة علي محمد و علي اهل بيته 2؛ سنگين‌ترين چيزي كه در روز قيامت در ترازو گذاشته مي‌شود، صلوات بر محمد صلي الله عليه و آله و اهل بيت او مي‌باشد.»
و از امام صادق عليه السلام روايت است كه «ما من عمل يوم الجمعة افضل من الصلاة علي محمد و آله 139؛ روز جمعه هيچ كاري برتر و پرفضيلت‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست.»

3. دوستي خداوند:
از امام هادي عليه السلام چنين روايت است كه: «انما اتخذ الله ابراهيم عليه السلام خليلا، لكثرة صلاته علي محمد و اهل بيته، صلوات الله عليهم؛ تنها دليلي كه خدا به خاطر آن ابراهيم عليه السلام را به مقام دوستي و خليل بودن رسانيد، كثرت صلوات فرستادن او بر محمد و اهل بيتش - كه درود خدا بر آنان باد - بود.»

4. بخيل واقعي:
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: «البخيل حقا من ذكرت عنده فلم يصل علي 4؛ بخيل حقيقي كسي است كه نزد او از من ياد شود و او بر من صلوات نفرستد.»

5. صداي سخن عشق:
از امام صادق عليه السلام روايت است: «اذا ذكر النبي صلي الله عليه و آله فاكثروا الصلاة عليه فانه من صلي علي النبي صلي الله عليه الف صلاة في الف صف من الملائكة، و لم يبق شي ء مما خلقه الله الا صلي علي العبد، لصلاة الله عليه و صلاة ملائكته فمن لم يرغب في هذا، فهو جاهل مغرور قد بري ء الله منه و رسوله و اهل بيته 5؛ هنگامي كه از پيامبر ياد مي‌شود، زياد بر او صلوات بفرستيد؛ زيرا هركه بر پيامبر صلوات فرستد، خداوند در ميان هزار صف از فرشتگان بر او هزار درود فرستد، و چيزي از مخلوقات خدا باقي نمي‌ماند مگر اينكه بر اين بنده درود مي‌فرستند؛ چون خدا و فرشتگان بر او درود فرستاده اند. پس كسي كه در اين باره بي علاقه باشد، جاهل و فريب خورده است و قطعا خدا و پيامبر او و اهل بيتش از او بيزارند.»

6. رهايي از مشكلات:
از استاد اخلاق و عرفان آيت الله بهاءالديني رحمه الله نقل شده است:
«ما تجربه زيادي به دست آورده ايم و وجدان نموديم كه براي رهايي از مشكلات راههايي هست كه بهترين آنها كه خود ما حس كرده ايم و به كمك آنها به حاجتهايمان رسيده ايم، چهار چيز است: نذر كردن گوسفند براي فقرا، خواندن حديث كساء به طور پي در پي، پرداخت صدقه و ختم صلوات.» 6

7. كتابت صلوات:
در پاداش نوشتن صلوات، حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل گرديده است: «من صلي علي في كتاب لم تزل الملائكة تستغفر له مادام اسمي في ذلك الكتاب 7؛ هركه در نوشته‌اي بر من صلوات بنويسد، تا هنگامي كه نامم در آن مكتوب باقي است، فرشتگان پيوسته براي او استغفار مي‌كنند.»


پی نوشت:

1) سفينة البحار، ج 3، ص 125، به نقل از عيون اخبار الرضا عليه السلام ج 1، ص 294، ح 52.
2) همان، ص 126، به نقل از قرب الاسناد، ص 9.
3) همان، به نقل از خصال، ص 394.
4) همان، به نقل از معاني الاخبار، ص 246.
5) همان، ص 127، به نقل از كافي، ج 2، ص 492.
6) آيت بصيرت، ص 68.
7) كنز العمال، ح 2243.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حقوق مادر پس از مرگ
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

حقوق مادر پس از مرگ

امام صادق عليه السلام به فرزندان صالح توصيه فرمود كه: «قرائة القرآن في المصحف تخفف العذاب عن الوالدين ولو كانا كافرين؛ قرائت قرآن از روي مصحف، از عذاب پدر و مادر مي‌كاهد، گرچه آنان كافر باشند.»

از ديدگاه فرهنگ آسماني اسلام همچنان كه فرزندان در حال حيات مادر خود، حقوق وي را رعايت مي‌كنند، شايسته است پس از مرگ وي نيز او را فراموش نكرده، با انجام اعمال شايسته در تكريم او بكوشند. برخي از اين اعمال را مي‌توان اين گونه بيان كرد:

1. زيارت مزار مادر
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من زار قبر والديه او احدهما كل جمعة فقرا عندهما يس غفر الله له بعدد كل حرف منها 1؛ هر كس قبر پدر و مادرش يا يكي از آنها را در هر جمعه زيارت كند و در كنار مزار آنان سوره يس بخواند، در مقابل هر حرفي كه از اين سوره مي‌خواند، خداوند آمرزشي نصيب او مي‌فرمايد.»

2. قرائت قرآن
امام صادق عليه السلام به فرزندان صالح توصيه فرمود كه: «قرائة القرآن في المصحف تخفف العذاب عن الوالدين ولو كانا كافرين 2؛ قرائت قرآن از روي مصحف، از عذاب پدر و مادر مي‌كاهد، گرچه آنان كافر باشند.»

3. انجام اعمال نيك به نيت مادر
انجام اعمال نيك و هديه ثواب آن به مادر، در جلب رضايت وي و شادي روحش تاثير فراوان دارد. پيامبر بزرگوار اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: «سيد الابرار يوم القيامة رجل بر والديه بعد موتهما 3؛ سرآمد و سرور ابرار در روز قيامت كسي است كه بعد از مرگ پدر و مادرش براي ايشان احسان و نيكي كند.»


1) بحارالانوار، ج 89، ص 293.
2) الكافي، باب قرائة القرآن في المصحف، حديث 1.
3) بحارالانوار، ج 71، ص 84.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ضرورت پرهيز از شوخيهاي ناروا
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

ضرورت پرهيز از شوخيهاي ناروا

اگر چه در سيره نوراني اهل بيت عليهم السلام مزاح و شوخي جريان داشته است اما اين رفتار، ضابطه مند بوده است. آنان به مسلمانان نيز سفارش مي‌نمودند كه در اين گونه رفتارها، مواظب باشند كه از دايره حق و حقيقت بيرون نروند و يا سبب آزار و اذيت ديگران نشوند.

اسلام براي مسلمانان در همه زمينه‌هاي اخلاقي ضوابط و مقررات خاصي را در نظر گرفته است و مسلمانان را به رعايت دقيق آن فرا مي‌خواند.
اگر چه در سيره نوراني اهل بيت عليهم السلام مزاح و شوخي جريان داشته است اما اين رفتار، ضابطه مند بوده است. آنان به مسلمانان نيز سفارش مي‌نمودند كه در اين گونه رفتارها، مواظب باشند كه از دايره حق و حقيقت بيرون نروند و يا سبب آزار و اذيت ديگران نشوند.
رسول خداصلي الله عليه وآله مي‌فرمايد: «اِنّي اَمزَحُ وَ لا اقُولُ اِلاّ حقاً؛ به درستي كه من شوخي مي‌كنم، اما هرگز جز حقيقت را نمي‌گويم.»

1 بدين معنا كه دروغ گويي به خاطر شوخي را جايز نمي‌دانم. هم چنان كه ديده مي‌شود برخي به خاطر شوخ طبعي حاضر هستند دروغ يا هر سخن نادرست ديگري نيز بگويند. همچنين امام باقرعليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: «اِنَّ الله عزَّ وَ جَلَّ يحِبُّ المُداعِبَ فِي الجماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛ به درستي كه خداوند بلند مرتبه و سترگ كسي را كه در جمعي بدون فحش و يا سخن نادرست شوخي مي‌كند دوست مي‌دارد.» 2
از اين رو اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام براي ياد دادن و سفارش به شوخي و مزاحهاي اسلامي به ياران و نزديكان خود، توصيه‌هاي فراواني در اين زمينه به گونه رفتاري و گفتاري به آنان مي‌نمودند. بر اين مبنا، نوشته اند در بين ياران امام رضاعليه السلام مرد شوخ طبعي بود كه گاه ديگران را مي‌خنداند. روزي با خود گفت بهتر است اين مسئله را از امام رضاعليه السلام بپرسد تا ببيند آيا كارش درست است، يا نه؟ خدمت امام رضاعليه السلام رسيد و از امام پرسيد: «گاه پيش مي‌آيد كه جمعي در جايي نشسته اند و با هم شوخي مي‌نمايند و مي‌خندند. آيا بر مردي كه در ميان آنان نشسته است رواست كه در شوخي و خنده آنان شركت نمايد يا خير؟‌» امام لبخندي زد و فرمود: «اشكالي ندارد به شرطي كه گناه نباشد.‌» مرد دانست كه منظور امام فحش و شوخيهاي زشت است.
امام براي اينكه او منظورش را بهتر بفهمد داستاني از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كرد و فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله نيز اين گونه بود. گاه عربي بيابان نشين نزد ايشان مي‌آمد و هديه‌اي برايشان مي‌آورد و وقتي هديه را مي‌داد به شوخي به پيامبرصلي الله عليه وآله مي‌گفت: پولش را بده! رسول خداصلي الله عليه وآله نيز مي‌خنديد و از مزاح او شادمان مي‌شد. و گاه كه او را اندوهگين مي‌ديدند مي‌فرمود: كجاست آن عرب بذله گوي بيابان گرد؟ كاش اكنون نزد ما بود و شوخي مي‌كرد.» 3
اما همان گونه كه گفته شد دسته‌اي از روايات نيز به نكوهش مزاح پرداخته اند و مؤمنان را از مزاحهاي ناپسند منع نموده اند. امام كاظم عليه السلام فرمودند: «اِياكَ وَ المِزَاح فَاِنَّهُ يذهِبُ بِنُورِ اِيمَانِكَ؛ از مزاح دوري كن پس به درستي كه آن، نورِ ايمان تو را از بين مي‌برد.» 4
در اين زمينه نوشته اند: در دوران امام سجادعليه السلام مردي اهل مدينه بود كه بسيار شوخي مي‌كرد. به گونه‌اي كه شوخيهاي زياده از حد او سبب رنجش و آزار ديگران مي‌شد. و در شوخي با ديگران رعايت احترام و وقار كسي را هم نمي‌نمود و گاه سخنان بيهوده نيز مي‌گفت. خود اقرار مي‌كرد: «من تا كنون توانسته‌ام همگان را بخندانم اما نمي‌توانم علي بن حسين عليه السلام را به خنده آورم.» روزي تصميم گرفت با امام سجادعليه السلام شوخي نمايد. ديد امام به همراه دو غلامش در حال عبور كردن از كوچه هستند، آرام از پشت به امام نزديك شد و جستي زد و عباي امام را از دوشش برداشت و فرار كرد. امام به شوخي زشت او اهميت نداد. غلامان امام دنبالش دويدند و عبا را از دست او گرفتند و آوردند و بر دوش امام انداختند. امام پرسيد: «آن مرد كه بود؟‌» پاسخ دادند: «دلقكي كه مردم را با كارهاي خود و شوخيهايش مي‌خنداند.‌» امام فرمود: «به او بگوييد خداوند را روزي است كه در آن بيهوده گران به زيان خود پي مي‌برند.‌» 5
در مورد شوخي بسيار نيز نهي فراواني در روايات وجود دارد. چرا كه شوخي اگر از حد خود بگذرد - هر چند پسنديده باشد - آثار منفي فراواني به همراه دارد. از جمله آنان از بين رفتن هيبت آدمي است. هم چنان كه اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: «كَثرَةُ المِزَاحِ تُسقِطُ الهَيبَةَ؛ شوخي زياد شكوه آدمي را مي‌زدايد.‌»

6همچنين سبب كينه ديگران مي‌گردد. امام علي عليه السلام فرمود: «كَثرَة المِزَاحِ يذهِبُ البَهَاءَ وَ يوجِبُ الشَّحنَاءَ؛ شوخي فراوان سبب رفتن آبرو و كينه توزي مي‌گردد.‌» 7
نوشته اند روزي يكي از اصحاب رسول خداصلي الله عليه وآله كه در جمع ياران در محضر ايشان نشسته بود، از جايش برخاست و خداحافظي كرد كه برود. يكي ديگر از اصحاب كفشهاي او را براي شوخي برداشت و پنهان كرد. مرد اندكي به دنبال كفشهاي خود گشت اما آن را نيافت. برگشت و پرسيد: «كفشهاي مرا نديديد؟‌» گفتند: «نه! نديديم.‌» در اين لحظه مردي كه كفشها را مخفي كرده بود گفت: «بيا! اين كفشهايت‌» و اصحاب خنديدند. در اين لحظه رسول خداصلي الله عليه وآله چهره در هم كشيد و فرمود: ‌»[خيال مي‌كنيد] مؤمن چگونه برتري مي‌يابد؟‌» كنايه از اينكه مؤمن بايد همواره مواظب اعمال خود باشد. مرد شوخي كننده خجالت زده شد و عرض كرد: «اي رسول خدا! من فقط خواستم با او شوخي كنم [نه اينكه او را ناراحت نمايم].‌« اما پيامبر پاسخش را نگفت و فقط دو يا سه مرتبه جمله پيشين خود را تكرار كرد. 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
درباره ازدواج
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 درباره ازدواج

حضرت علی علیه السلام فرمودند:از بهترین شفاعتها، شفاعت‏بین دو نفر در امر ازدواج است تا اینکه خداوند آنان را مجذوب یکدیگر گرداند. (تهذیب، ج 7، ص 405، وسائل الشیعه، ج 20، ص 45)

پیامک های مذهبی درباره اهمیت ازدواج

مردان و زنان بى‏ همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏سازد خداوند گشايش‏ دهنده و آگاه است! (سوره نور آیه 32)

-

و از نشانه‏ هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد در اين نشانه‏ هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند(روم آیه 21)

 

از ابى ايّوب روايت شده است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «چهار [خصلت‏] از سنتهاى پيامبران است: حنا و بوى خوش به كار بردن، و مسواك كردن و ازدواج نمودن»(پيام پيامبر، ترجمه‏ فارسى، ص: 333)

 

رسول اكرم (ص) فرموده: هيچ بنائى در اسلام پايه‏ گذارى نشده است كه در پيشگاه خداوند محبوب ‏تر و عزيزتر از امر ازدواج باشد.( -روايات تربيتى، ج‏1، ص: 173)

 

رسول اكرم (ص) فرموده است: اى جوان ازدواج كن و از زنا بپرهيز كه زنا ريشه‏ هاى ايمان را از دلت برميكند.( روايات تربيتى، ج‏1، ص: 182)

-

پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم: «مردى خدمت حضرتش رسيد، از تهيدستى و نيازمندى شكايت كرد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«ازدواج كن، او هم ازدواج كرد و گشايش در كار او پيدا شد»(وسائل الشيعه»، جلد 14، صفحه 25)

 

هر يك از شما كه توان تشكيل خانواده دارد، بايد ازدواج كند؛ چرا كه ازدواج چشم را پاك و دامان را در امان مى‏ دارد.( محجة البيضا، ج 3، ص 53)

 

هيچ جوانى نيست كه در آغاز جوانى‏ اش ازدواج كند مگر شيطان فرياد برمى ‏آورد: «اى واى! اى واى! دو سوم دين خود را از من حفظ كرد.» پس بنده بايد در يك سوم باقى تقواى الهى پيشه كند. «بحارالانوار، ج 103، ص 221»

-

هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت‏ به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می‏فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می‏کند.(من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251)

-

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می‏شود:

1- موقع بارش باران.

2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‏نگرد.

3- هنگام گشوده شدن در کعبه.

4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.(بحار الانوار، ج 103، ص 221)

 

امام کاظم علیه السلام فرمودند:

سه دسته در روز قیامت، روزی که سایه و پناهی جزء سایه خداوند نیست، در سایه و پناه خدا هستند:

1-مردی که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نماید.

2- مردی که (به برادر مسلمانش خدمت کند.)

3-کسی که سر برادر مسلمانش را بپوشاند. (وسائل الشیعه، ج 20، ص 46)

-

عقد نکاح را محکم کنید و آن را علنی سازید. (نهج الفصاحه ، ح 313)

-

زن بگیرید که من به کثرت شما بر سایر ملل افتخار می کنم و مانند مسیحیان راه رهبانیت پیش نگیرید. (نهج الفصاحه ، ح 1145)

 

دو رکعت نماز کسی که زن دارد ، بهتر از هشتاد و دو رکعت نماز عَزَب (مجرد) است. (نهج الفصاحه ، ح 1670)

-

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كس دوست مى‏دارد كه بر اساس فطرت و دين باشد، حتما بايد سنّت مرا برگزيند، و از جمله سنّت من، ازدواج است‏(نوادر راوندى-ترجمه صادقى اردستانى، ص: 249)

-

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: دنيا متاع و سرمايه است، و بهترين سرمايه آن، زن صالح و لايقى است كه نصيب انسان گردد(نوادر راوندى-ترجمه صادقى اردستانى، ص: 250)


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
اهمیت شادی های حلال در اسلام
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 

 اهمیت شادی های حلال در اسلام

شادی آن شادی است که از جان رویدت***تا درون از هر ملالی شویدت ور نه آن شادی که از سیم و زر است***آتشی دان کاخرش خاکستر است

شادی آن شادی است که از جان رویدت***تا درون از هر ملالی شویدت
ور نه آن شادی که از سیم و زر است***آتشی دان کاخرش خاکستر است

***************************
حق تو را از بهر شادی آفرید***تا ز تو آرامشی گردد پدید
پس در آرامش نمایی زندگی
وارهی از مشکلات زندگی

*********************
مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله :
دوش که غم، پرده ما می درید***خار چو اندر دل ما می خلید
در بر استاد خرد پیشه ام***شکوه نمودم غم و اندیشه ام
گفت که در زندگی آرام باش***هان گذران است جهان شاد باش
********************
شادی از این هفت می آید پدید***عشق و شور بینی، گذشت، آنگه امید
خیرخواهی و رضایت از خدا***شکر ایزد روز و شب در هر کجا

**************************

شادماني، گشايش خاطر مي‏ آورد (غررالحكم، ح‏2023) و «اوقات شادي، غنيمت است‏» (همان، ح‏1084)

**************************

هركس شادي‏اش اند ك باشد، آسايش او در مرگ خواهد بود(بحارالانوار، ج‏78، ص‏12 )

*************************

يكي از اصحاب از رسول خدا پرسيد: «آيا اگر با دوستان خود شوخي كنيم و بخنديم، اشكالي دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشايستي در ميان نباشد، اشكالي ندارد (كافي، ج‏2، ص‏663)

********************************

از امام علی (ع) روایت شده است که: حزن و اندوه نصف پیری و درهم شکستگی است.(تحت العقول، ص 214)

**********************************

غصه و اندوه بدن را آب می کند(غررالحکم، حديث 1039)

**************************************
حضرت عیسی (ع) روایت است: کسی که حزن و اندوه او زیاد باشد، بدنش مریض است (مریض می شود)منتخب ميزان الحکمه، ص 137

***************************************

از امام صادق (ع) روایت شده است:
اندوه ها و غصه ها بیماری قلب است، همان گونه که امراض، درد های بدن و جسم هستند. (الدعوات، 276، 118)

********************************

آیت الله شهید دکتر بهشتی: «اسلام دین نشاط است، نه اندوه»

**************************

لا يَرى أحَدُكُم إذا أدخَلَ على مُؤمِنٍ سُرورا أ نَّه علَيهِ أدخَلَهُ فَقَطْ بَل وَاللّه علَينا ، بل وَاللّه عَلى رسولِ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم .

امام صادق عليه ‏السلام :

هيچ يك از شما فكر نكند كه اگر مؤمنى را شاد كرد فقط او را شادمان ساخته ، بلكه به خدا قسم ما را شاد كرده ، بلكه به خدا قسم رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم را شاد كرده است .

الكافي : 2 / 189 / 6 منتخب ميزان الحكمة : 270

***********************

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

مَن سَرَّ مُؤمنا فَقَد سَرَّني ، ومَن سَرَّني فَقَد سَرَّ اللّه‏َ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

هر كه مؤمنى را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر كه مرا شاد كند ، خدا را شاد كرده است .

الكافي : 2 / 188 / 1 منتخب ميزان الحكمة : 270

**********************************

الإمامُ الصّادقُ عليه ‏السلام :

مَن نَفَّسَ عَن مؤمنٍ كُربَةً نَفَّسَ اللّه‏ُ عَنهُ كُرَبَ الآخِرَةِ ، وخَرَجَ مِن قَبرِهِ وهُو ثَلِجُ الفُؤادِ .

امام صادق عليه ‏السلام :

هركه غمى از مـؤمـنـى بـزدايد ، خـداونـد اندوههاى آخرت را از او برطرف سازد و از گورش خنك دل بيرون آيد .

منتخب ميزان الحكمة ص 270

****************************

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

إنّ في الجَنّةِ دارا يُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا يَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المؤمنينَ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

در بهشت سرايى است بـه نـام دار الـفـرح (شـادى سـرا) كه تنها كـسانى وارد آن شوند كه يتيمان مؤمنان را شاد كنند .

كنز العمال : 6008 منتخب ميزان الحكمة : 270

**************************************************

فضل بن أبى قره گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: هيچ مؤمنى نيست جز اينكه در او دعابة هست، من عرض كردم: دعابة چيست؟ فرمود: مزاح‏

اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏4، ص: 486

*************************************************

يونس شيبانى گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: شوخى كردن شما با همديگر چگونه است؟ عرض كردم: اندك است، فرمود: اين گونه نباشيد زيرا شوخى از خوش خلقى است، و تو بدان وسيله برادرت را خوشحال و مسرور كنى، و هر آينه رسول خدا (ص) با كسى شوخى ميكرد و ميخواست كه او را شاد و مسرور كند.

عبد اللَّه بن محمد جعفى گويد: شنيدم حضرت باقر عليه السلام ميفرمود: خداى عز و جل آن كس كه ميان جمعى شوخى و خوشمزه‏ گى كند دوستش دارد در صورتى كه فحشى نباشد.( اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏4، ص: 486)

حضرت صادق عليه السلام فرمود: خنده مؤمن تبسم است.

***********************************************

اين جوانى، نبايد به پيرى تبديل شود. اگر جوان ما ظاهراً و سنّاً جوان، ولى روحيتاً پير و بى ‏نشاط و بى حوصله و بى‏ ابتكار و نااميد باشد، بسيار چيز بدى است‏(بيانات رهبری، سال‏1369، ص: 406)

**************************************************

حفظ نشاط در سازمان و محيط كار، يكى از وظايف اصلى مديران است، كه با حضور شاداب مديران ميسّر مى گردد(.سيصد نكته در مديريت اسلامى، ص: 105)


********************************

ما بايد خنده را هم جزء فرهنگمان بياوريم. غير از ايام سوگوارى كه حساب خاص دارد، در هر جلسه ‏اى يكى دوبار مردم لبخند هم بزنند( برنامه درسهايى از قرآن سال 89، اصول‏ كارفرهنگى، ص: 3)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آثار تهذیب نفس و تقوی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

آثار تهذیب نفس و تقوی

هان ای دل غافل، از خواب برخیز و مهیّای سفر آخرت شو که صدای رحیل و بانگ کوچ بلند است... تا جوانی درتوست، کوشش کن در عمل و تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب؛

كسی كه چون نفسش روی می آورد و چون می گریزد و چون شهوت می یابد و چون خشم می گیرد مالك آن است، )و بر آن تسلط دارد,خداوند بدن او را بر آتش حرام می كند. (تفسیر نمونه، ج 27، ص 47

*******************************

اعْدى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ. «مجموعة ورّام: 1/ 59.»

خطرناك‏ترين دشمن تو، نفس تو است كه ميان دو پهلوى توست.

********************************

قَدْ افْلَحَ مَنْ زَكّاها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» «شمس: 9- 10.»

قطعا كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد.*

************************************

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به مجاهدين اصحابش پس از مراجعت از يكى از جنگها فرمود:
«مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهادَ الْاصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهادُ الْاكْبَرُ.فَقِيلَ: يا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْجِهادُ الْاكْبَرُ؟ قالَ: جِهادُ النَّفْسِ» « بحار الأنوار: 67/ 65»
آفرين بر جمعيتى كه جهاد كوچك را انجام دادند و جهاد اكبر بر آنها باقى مانده است. عرض كردند: جهاد اكبر كدام است؟ فرمود: جهاد و مبارزه با هوسهاى سركش نفسانى.

*********************************************

على عليه السّلام فرموده است: كسى كه جان خود را از سيّئات اخلاقى منزّه نسازد عادات ناپسندش او را رسوا خواهد ساخت.(غرر الحكم، صفحه 719)

********************************************

على عليه السّلام فرموده: جان خود را از شهوات پليد منزّه سازيد تا به مدارج عالى انسانى دست يابيد.(غرر الحكم، صفحه 472)

******************************************

رسول اكرم (ص) فرموده: شجاع و نيرومند آن كس نيست كه بر مردم غلبه كند و بر رقباء خود پيروز گردد، بلكه شجاع آن كسى است كه بر نفس سركش خود مسلّط شود و عنان هوى و تمايلات خويش را در دست گيرد.(مستدرك الوسائل، جلد 2، صفحه 270)

****************************************

على عليه السّلام فرموده است: سعادتمند كسى است كه همواره بر نفس خود غالب باشد و نفسش بر او مسلّط نگردد، او مالك هوى و تمايلات خود باشد و هواى نفس بر وى حكومت نكند.(فهرست غرر، صفحه 427)

***********************************

على عليه السّلام فرموده: بر خواهشهاى نفسانى خود غلبه كنيد و از محيط خطرش بگريزيد، چه اگر هواى نفس شما را بدام خود بيفكند وارد محيط هلاكتان مي كند و به نهايت درجه سقوط و تباهى گرفتارتان مي سازد(فهرست غرر، صفحه 425

***************************************

امير المؤمنين (ع) ميفرمود: آن كس كه بحساب نفس خود رسيدگى كند بر عيوب و نقائص خويش آگاه مى‏ شود و از گناهان خود مطلع مي گردد، در آن موقع است كه مي تواند خويشتن را درمان كند، گناهان را ترك گويد، و عيوب خود را اصلاح نمايد.( غرر الحكم صفحه 696

****************************************

أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا. «فرقان آیه 43»
(آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مى‏توانى او را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)

*****************************************

على (ع) به پيروان خود مي فرمايد: من از دو چيز بيش از هر چيز بر شما مي ترسم: يكى پيروى از تمايلات نفس و ديگر آرزوى دراز(نهج البلاغه ملا فتح اللَّه صفحه 105

****************************
تقوی و پرهیزکاری دوای دردهای قلب های شماست؛ بینائی قلب های کور شماست؛ شفای مرض بدن های شماست؛ صلاح عیب های افکار شماست(نهج البلاغه، خطبه 198

******************************
«انَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ» «بحارالانوار، ج 69، ص 325. »
خداوند بزرگ، ذكر [خود] را صفاى دلها قرار داده است.

********************************
امير مؤمنان سلام الله عليه فرمود:
«انَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَعِظْ احَداً بِمِثْلِ هْذَا الْقُرآنِ ... وَ ما لِلْقَلْبِ جَلاءٌ غَيْرُهُ» «نهج البلاغه خطبه 176»

خداوند هيچ كس را به [بهتر از] اين قرآن پند نداد و براى دل صفايى چون قرآن نيست.

*******************************

تمام گرفتاريهايى كه براى ملت‏ها هست براى اين است كه تزكيه در كار نبوده است‏(صحيفه امام، ج‏9، ص: 134

*******************************

اگر انسان خباثت را از نهادش بيرون نكند، هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده‏ اى بر آن مترتب نمى‏ شود بلكه ضررها دارد(جهاد اكبر، ص: 18

***************************

«چون دانى كه قرآن متقيان را هدى است پس نسب تقوى درست كن تا تو را در پرده عصمت خويش گيرد. مى‏ گويد جلّ جلاله- ان اكرمكم عندالله اتقيكم- فردا به رستاخيز همه نِسَبها بريده شود مگر نِسَب تقوى كه امروز به پناه تقوى شود فردا به جوار مولى رسد.( تفسير كشف الاسرار، ج 1، ص55


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
زشتی غیبت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391


 زشتی غیبت
هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد(حجرات آیه 12)

قبل از این که به احادیث غیبت توجه کنیم بهتر است غیبت را تعریف کنیم

حقيقت غيبت آن است كه چيزى را به ديگرى نسبت بدهى كه اگر به گوشش برسد، آن را ناخوش دارد و به آن راضى نباشد، و اين نسبت در همه چيز صادق است، مثلا: راجع به نسبت و خاندان وى، چيزى گفته شود (كه بى‏اصل و نسب است) و يا بدنش فلان نقص را دارد، و يا مثلا ديوانه و كم عقل است، و يا كارهايش از روى حساب و كتاب نيست يا دينش سست است، يا بد اخلاق و رياكار است و يا لباسش چرك است،(خلاصه تحت هر عنوانى او را تحقير كنى، شرعا حرام است و انسان در مورد آن كيفر مى‏شود)(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 305)

**********************************

احادیثی درباره زشتی غیبت:

1-اى مردم، آن كس كه از برادرش استوارى در دين و درستى راه را مى‏ داند نبايد گفتار بيهوده مردم را در حق او بشنود

**

2-اى بنده خدا، در عيبجويى از كسى به خاطر گناهش شتاب مكن، شايد خداوند آن گناه او را بخشيده باشد(ترجمه نهج البلاغه، ص: 183 استاد انصاريان‏)

*****************

3-حضرت زين العابدين عليه السلام:غیبت نان خورش سگان دوزخ است‏ (بحار الأنوار: 72/ 256)

*************

4-چه آبروهاى محترمى را كه غيبت بر باد نداده، چه انسان‏هاى با منفعت و فعالى را كه غيبت خانه ‏نشين نكرده، چه جنگ‏ها و نزاع ‏هايى كه به وسيله غيبت برپا نشده، چه..(عرفان اسلامى، ج‏10، ص: 113)

***************

5-رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خون و مال و آبروى هر مسلمانى بر هر مسلمان ديگر حرام است

6-پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از غيبت برحذر باشيد كه غيبت از زنا شديدتر است، مرد زنا مى‏كند و از عملش سخت پشيمان شده به خداوند باز مى ‏گردد و خدا وى را مى ‏پذيرد، اما غيبت‏كننده تا غيبت شونده را راضى نكند آمرزيده نمى ‏شود.

7-شب معراج گروهى را ديدم كه با ناخن‏ هاى خود چنگ به صورت مى ‏زنند و روى خود را خراش مى‏ دهند. به جبرائيل گفتم: اينان كيانند؟ گفت: كسانى هستند كه از مردم غيبت مى‏ كردند و عرض مردم را به باد مى‏ دادند

8-به يكديگر حسد نورزيد و نسبت به هم خشمگين نشويد و از يكديگر غيبت ننماييد و با هم در همه امور برادر باشيد( مجموعة ورام: 1/ 115)

****************

9-پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در يك سخنرانى از زنا سخن گفت و بزرگى آن گناه را يادآور شد سپس فرمود: يك درهم ربا گناهش پيش خدا از سى و شش زنا بالاتر است و سخت‏ ترين ربا ريختن آبروى انسان مسلمان است؛ (بحار الأنوار: 72/ 222)

*****************

10- هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد(حجرات آیه 12)

**********************

11-خداوند عزّوجل به موسى بن عمران فرمود: غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسى است كه وارد بهشت مى ‏شود و اگر توبه نكند اول كسى است كه به آتش جهنم مى‏ رود (عرفان اسلامى: 10/ 134)

************************

12-خدا مؤمنى را پس از توبه و استغفار به عذابى دچار نمى ‏كند مگر به خاطر بد گمانى او به خداى عزوجل و غيبت كردن از اهل ايمان.( بحار الأنوار: 72/ 259)

*******************

13-كسى كه نزد او از برادر مسلمانش غيبت و بدگويى شود، و قدرت بر دفاع از او را داشته باشد و دفاع نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت دچار خوارى كند. (من لا يحضره الفقيه: 4/ 372)

********************

14-شنونده‏ غيبت همچون غيبت كننده است. (غرر الحكم: 221)

********************

15-خوشا به حال كسى كه به عيبهاى خود بينديشد، و به عيوب مردم نپردازد.(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 305)

********************

16-کفاره کسی که غیبتش را کردی این است که برای او مغفرت طلبی(کشف الربیه عن احکام الغیبة (شهید ثانی ـ ترجمه سید ابراهیم سید علوی) ص128 )

********************

17-در روايات، نام غيبت كننده در كنار كسى آمده كه دائماً شراب مى‏خورد. «تحرم الجنة على المغتاب و مدمن الخمر»حرام است بهشت بر شخص غیبت کننده و شراب خوار. (بحار، ج 72، ص 260.)

***********************

18-پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: در روز قيامت بنده را كه كارهاى نيكى انجام داده مى‏ آورند، ولى در نامه اعمالشان چيزى ديده نمى ‏شود، مى‏ پرسد: پس كجاست كارهاى خوبى كه در دنيا انجام دادم؟ گفته مى ‏شود: با غيبتى كه از مردم كردى‏ از بين رفت و در عوض به آنها داده شد.(ارشاد القلوب ج1-ص116)

****************************

19-ديگرى آورند و نامه‏اعمالش را به او دهند و در آن طاعت و حسنه بسيارمی بيند ومی گويد: الها اين طاعتها را نكردم، به وی گفته می شود ، چون فلانى تو را غيبت كرد حسناتش بتو داده شد.(بحار ج72-ص259)

***************************

20-موارد جواز غیبت :

1-سه نفرند که احترام ندارند(غیبت آنان جایز است)؛کسی که دارای هوس ‌های بدعـت آمیز است، زمام دار ستمگر، و کسی که آشکارا معصیت می‌ کند.»(وسایل الشیعه جلد 12 ـ باب 154)

2-در مقام مشورت در کارهاي مهم؛ مثل ازدواج ، يعني اگر کسي درباره شخص ديگري مشورت خواست، ما مي توانيم عيب هاي او را به مشورت کننده بگوييم.

3-براي رد سخن و عقيده باطل اشخاصي که داراي چنين اعتقاداتي هستند(اعتقادات باطل) نقل سخن و عيب سخن آن ها جايز است تا مبادا مردم دنباله رو آنها شوند.

4-براي گواهي دادن نزد قاضي، بايد حقيقت را گفت، گر چه غيبت باشد.

5-اگر شخص مظلوم افشاگرى نكند كسى به داد او نمى ‏رسد، و حق او پايمال مى‏ گردد

6-برای رد ادعای پوچ ، غیبت مانعی ندارد .مثلا کسی که می گوید من مجتهدم ، دکترم و... وما می دانیم که او دارای چنین صفاتی نیست جایز است مردم را آگاه کنیم(تفسير نور(10جلدى)، ج‏9، ص: 192)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بدگمانی وسوءظن
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

امام علی(ع) می فرمايند: "خوش­ گمانی از برترین سجایای اخلاقی و بهترین عطایاست."غررالحکم و دررالکلم،، ج 2، ص 65"

اعمال برادر دینی­ات را بر نیکوترین وجهی تفسیر و توجیه کن، مگر این که دلیلی بر خلاف آن قائم شود(اصول كافی، ج 3، ص 119

هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر تا هنگامی که می توانی برای آن توجیهی مناسب و راه صحیح داشته باشی(اصول كافی، ج 3، ص 119

"برترین پارسایی خوش­گمانی است.اصول كافی، ج 3، ص 64

**************************

"هرکس گمانش نیکو باشد، نیتش نیکوست.

"پندار نیک انسان را از گرفتاری گناه می رهاند

"هرکس نیک پندار باشد، آسان می­ گیرد( اصول كافی، ج 3، ص 65)

***************

"هر کس پندار نیک را(در ذهن و عمل) به کار نگیرد از هر کسی هراسناک می ­شود.

"پندار نیک ... سلامتی دین است

"هر کس گمانش نیکو باشد بر بهشت، دست می یابد.

پندار نیک، اندوه را می کاهد.

هر کس به مردم نیک گمان باشد، محبت و مهر آنان را به دست خواهد آورد.

نیک پنداری، مایه آسایش و آرامش دل است.آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ پیشین، ص 66-65
 
**************
 
امام علی(ع) به مالک اشتر می­ فرماید: و بدان که ... رفتار تو چنان باید، که نیک گمانی به مردم برایت فراهم آید، زیرا نیک گمانی، رنجی دراز را از تو می زداید."نهج البلاغه، نامه 53
 
********
 
رسول خدا(ص) فرمود:

"سوگند به خدایی که جز او شایسته پرستش نیست، به هیچ مومنی هرگز خیر دنیا و آخرت داده نشده جز به سبب خوش­بینی به خدا، و امیدواریش به او"كلینی، محمد بن یعقوب؛ پیشین، ص 119"

*************

"ای مومنان از گمانهای بد بپرهیزید زیرا بعضی از گمانها گناه است و در امور مردم تجسس نکنید."حجرات / 12

**********

آنچه را که نمی دانی از او پیروی نکن، چرا که چشم و گوش و دلها همه مسوولند.اسراء / 36

*******

هر کس عبادتش نیکو باشد گمان و پندارش نیکو می شود.کنزالعمال، ج 3، ص 135

*****

بدان که هیچ چیزی بهتر از نیکوکاری فرمانروا به شهروندان، حسن ظن آنان را به او برنمی­ انگیزد"نهج البلاغه، نامه 53"

****

حق گفت افضل آنست كش ظن به من نكوتر كه حسن ظن مجرم نگذاردش مدنس‏

******

بد گمان باشد هميشه زشت كار نامه خود خواند اندر حقّ يار

******

بنده ای را در قیامت به علت خوش گمانی به خدا به بهشت می برند"سفینه الصادقین. ص 34"

******
کلامی از بزرگان:

فروترین درجه توکل حسن ظن به خداست

*****

سه چيز است كه وجود آن در مؤمن پسنديده نيست، و راه فرار دارد، از جمله سوء ظن است كه راه فرارش اين است كه به آن جامه عمل نپوشاند" « محجة البيضاء" جلد 5 صفحه 269»

***

سوءظن كارها را به فساد مى ‏كشد و سبب انواع شر مى ‏شود». «غرر الحکم صفحه 132، حديث 5575.»

******

به خدايى كه معبودى جز او نيست سوگند كه خداوند هيچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى ‏كند مگر به خاطر سوء ظن به خداوند « بحارالانوار، جلد 67، صفحه 394.»

*******

پروردگارا! كسى كه تو را بشناسد و حسن ظن به تو نداشته باشد به تو ايمان نياورده است». بحارالانوار، جلد 67، صفحه 394»

********

نسبت به خداوند حسن ظن داشته باش، چرا كه خداوند متعال مى ‏فرمايد: من در نزد گمان بنده مؤمن خويشم (و با آن همراهم) اگر گمان خير داشته باشد به نيكى با او عمل مى ‏كنم و اگر گمان بدى داشته باشد به بدى». اصول كافى، جلد 2، صفحه 72

********

حسن ظن به خداوند اين است كه تنها به خدا اميد داشته باشى و جز از گناهت نترسى» . اصول كافى، جلد 2، صفحه 72، حديث 4.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مذمت پرخوابی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله):

بر امت خویش بیشتر از هر چیز از شكم پرستی و پرخوابی و بیكارگی و بی‌ ایمانی بیمناكم.( نهج الفصاحة،انتشارات جاویدان،چاپ دوم،1376ش،ح109)

*************************

امیرمۆمنان می‌ فرماید:

مستی چهار چیز است: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی پادشاهی(حلیة المتقین چاپ اول،1378، ص222)

**********************

امام صادق(ع):

اولین معصیت‌هایی كه نسبت به خدا انجام شد به شش چیز بود: به محبت دنیا و محبت ریاست و محبت طعام و محبت زنان و محبت خواب و محبت راحت.(حلیة المتقین چاپ اول،1378، ص222)

*************************

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله):

از خواب بسیار برحذر باشید؛ زیرا خواب زیاد آدمی را در قیامت فقیر می ‌كند.( سفینة البحار ج4،ص592)

***********************

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله):

خوردن بدون گرسنگی و خواب بدون خستگی و خنده بدون تعجب، نزد خدا به سختی منفور است.(نهج الفصاحة، ح2119)

**********************

امیرالمۆمنین(علیه السلام):

خوردن و خواب بسیار، جان را تباه و زیان را جلب نماید.( ؛غررالحكم و دررالكلم، ،ح7034)

************************

امام علی(علیه السلام):

وای بر آن كه به خواب رفته، كه چه اندازه زیانكار است؛ هم عمرش كوتاه و هم مزدش كم است.( غررالحكم و دررالكلم، ح10657)

از ضجر و كسالت دورى كن كه اين دو تو را از لذت دنيا و آخرت بازمى ‏دارند.(الكافى، ج 5، ص 85)

********************

امام صادق فرمود: كسالت دشمن عمل است.( .(الكافى، ج 5، ص 85)

*******************‏

بپرهیز از کسالت و ملالت در امور ، زیرا این دو کلید هر بدی ست،کسی که به کسالت و واماندگی رود هیچ حقی ادا نکند(منتهی الامال ج 2 ص 145

**************************

کسالت و سستی، تو را از بهره های دنیوی و اخروی ات محروم می کند.(کافی، ج5، ص 85)

****************************

خواجه عبداﷲ انصاری: درجوانی مستی ، درپیری سستی ، پس خدا را کی پرستی

على عليه السّلام فرمودند: ناتوانى و تنبلی آدميان را خوار ميكند

على عليه السّلام فرمودند: ناتوانى و تنبلی آفت است، و صبر شجاعت ميباشد

على عليه السّلام : از تكيه كردن بر آرزوها دورى كن، كه آن متاع بيكاره‏ ها ميباشد( ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص: 593)

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حجاب
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

امام على علیه السلام : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست.غرر الحکم(۵۸۲۰)

****************************************

زناني كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند، زيبايي و زينتهاي خود را براي نامحرمان آشكار نمي‌ كنند كه اگر چنين كنند، دين خود را فاسد و خشم خدا را برانگيخته‌ اند(مستدرك الوسائل: ج 14، ص 248)

******************************************
اميرمؤمنان علي در وصاياي خود به امام حسن مجتبي فرمودند: «پسرم! همسرانت را در حجاب داشته باش، زيرا خير تو و آنها در حجاب كامل آنهاست و نيز با حجاب كامل از خانه بيرون رفتن آنها، بهتر از آن است كه نامحرم غير مورد اعتمادي به منزلت وارد شود.تحف العقول: ص 86.»

*********************************

امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد. ( المستدرک، ج۵)

*********************************

رسول گرامي اسلام در گفتاري زنان اهل دوزخ را كه حتي بوي بهشت به مشام آنها نمي‌رسد چنين معرفي كردند: «زناني كه بدحجاب با زرق و برق خود را به مردم نشان مي‌دهند و هوسهاي آنها را به سوي خود جذب مي‌كنند وموهاي سرشان همچون كوهانهاي شتر سبك سر عربي است( فروع كافي: ج 5، ص 521.»

**********************************

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند». (بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵)

************************************

نهي فرمودند از اينكه زني براي غير همسرش، خود را بيارايد، پس اگر مرتكب چنين عملي شود بر خدا سزاوار است كه او را در آتش بسوزاند(وسايل الشيعة: ج 7، باب 117)

***********************************

ای پیامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو: روپوش های خود را به خوبی بر خود بیاندازند. با این پوشش، بهتر عفت و پاکدامنی آنها شناخته می شود در نتیجه (از طرف افراد مریض) مورد اذیت و آزار قرار نمی گیرنداحزاب:۵۹.

************************************

همچون جاهلیت پیشین (در میان مردم) با آشکار ساختن اندام و زیورآلات خود ظاهر نشوید(احزاب:۳۳)

***************************************

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «دو گروه از دوزخيان هستند كه [همچون‏] آنها نديده‏ ام، گروهى كه تازيانه‏ هايى چون دم گاو با خود دارند و با آن مردم را مى‏ زنند و زنانى نيمه عريان،

كه خود بى‏ راهند و ديگران را هم از راه بى‏ راه مى‏ كنند، سرهايشان مانند كوهان شتر «بختى» متمايل است، وارد بهشت نمى‏ شوند و بويش را در نمی یلبند، حال آنكه بويش از چنين و چنان مسيرى قابل درك است (پيام پيامبر، ترجمه‏ فارسى، ص: 423)

**********************************


نظر بزرگان دین درباره اهمیت حجاب

آیت الله خامنه‌ ای: اصل حجاب، ضروری دین محسوب است و بی‌اعتنایی به اصل حجاب و عدم رعایت آن معصیت و گناه است.


امام خمینی (ره):آنها که زن‌ها را می‌خواهند ملعبه‌ی مردان و ملعبه‌ی جوانان فاسد قرار بدهند، جنایتکارند. زنها نباید گول بخورند. زن گمان نکند این مقام زن است که بزک کرده بیرون برود، با سر باز و لخت؛ این مقام زن نیست، زن باید شجاع باشد، زن آدم‌ ساز است، زن مربی انسان است.


آیت الله صافی گلپایگانی: اصل وجوب حجاب فی الجمله از ضروریات اسلام است و منکر آن مرتد است ولی بی‌اعتنایی به آن با عدم انکار وجوب آن، فسق است.


آیت الله تبریزی: اصل حجاب برای زنان از ضروریات دین است و حکم کسانی که به آن بی‌اعتنایی نمایند حکم بی‌اعتنایی به سایر تکالیف دینی است.


آیت الله سیستانی: اصل حجاب از مسلّمات شریعت است و در قرآن آمده است ولی کسانی که توجه به وضوح آن ندارند، انکار آن‌ها مستلزم انکار نبوت نیست و بی‌اعتنایی، عملی گناه است.

آیت الله فاضل لنکرانی (ره): سزاوار است خانم‌ها از چادر استفاده کنند چون چادر در کشور اسلامی ایران از مظاهر و شعائر اسلام می‌باشد و با حفظ این شعار سعی کنند بانوان محترم حرکت مورد سئوال را خنثی کنند.

آیت الله صافی گلپایگانی: چادر بهترین پوشش برای خانم‌ها است، چون تمامی مفاتن بدن را می‌پوشاند. خانمهای مسلمان باید آداب و سنن اسلامی را در لباس پوشیدن مراعات کنند و از تجدد گرایی مضر پرهیز کنند.

آیت الله بهجت (ره): چادر حجاب پسندیده است.

آیت الله سیستانی: چادر حجاب بهتر است و سزاوار نیست زنهای مؤمن بدون چادر خارج شوند.

آیت الله مکارم شیرازی: حجاب یکی از قوانین مسلّم اسلام است و اساس آن، پوشاندن بدن و مو‌ها غیر از صورت و دست‌ها تا مچ است ولی بی‌شک، چادر حجاب بر‌تر است.

آیت الله تبریزی: پوشیدن بدن بر زن واجب و بهترین نوع پوشش واجب،‌‌ همان چادر مشکی است که زنهای مؤمنه خود را با آن می‌پوشانند.



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
صبر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله صبر بر سه قسم است ، صبر هنگام بلا و مصیبت و صبر بر انجام طاعت و صبر بر ترک معصیت مسکن الفؤاد ص46

******************

امیر المؤمنین علیه السلام بهترین مردم کسى است که ، زمانیکه نعمتى به او اعطا شد ، شکر گوید ، و زمانیکه به مصیبتى گرفتار شد ، صبر کند ، و زمانیکه به او ظلم شد ، گذشت نماید

غررالحکم ص277

*****************

امام صادق علیه السلام اگر انسان مؤمنى به بلا و مصیبتى گرفتار شد ، و بر آن صبر نمود ، اجرش مانند اجر هزار شهید است

مسکن الفؤاد ص47

*****************

امام صادق علیه السلام صبر براى ایمان به منزله سر است نسبت به تن ، پس زمانیکه سر برود ، تن هم مى رود ، همچنان که اگر صبر برود ایمان هم مى رود .

وسائل الشیعة ج3 ص257

************

رسول خدا صلی الله علیه و اله صبر بهترین مركب سواری است،خداوند هیچ بنده ای را بهتر و گسترده از صبرروزی نداده است میزان الحكم،ج 2،ح 10025

***********

امیر مؤمنان علی علیه السلام بر شما باد صبر و استقامت كردن،زیرا صبر نسبت به ایمان ،همانند سر به بدن است است. كسی كه صبر و استقامت ندارد،ایمان او پایدار نخواهد ماند.

نهج البلاغه،كلمات قصار 82

************

حضرت علی علیه السلام شخص صبور، پیروزی را از دست نخواهد داد هر چند طول بكشد

نهج البلاغه،كلمات قصار،حكمت 153

*************

پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله صبر نصف ایمان است

محجة البیضاء،ج 7،ص 106

****************

رسول خدا صلی الله علیه و اله صبر،گنجی از گنج های بهشت است

محجة البیضاء،ج 7،ص 107

************

امیر مؤمنان علیه السلام صبر و شكیبایی به پیشرفت هر كار(مهمی)كمك می كند

غرر الحكم،حدیث 765

**************

امام صادق علیه السلام هر كس از مؤمنان به بلایی گرفتار شود(و)شكیبایی را از دست ندهد،پاداش هزار شهید دارد

اصول كافی،ج 2،ص 92

************

امام صادق علیه السلام صبر،آنچه را كه در درون بندگان خدا ازنور و صفا وجود دارد،آشكار می كند و بی صبری و ناشكیبایی، آنچه را كه در درون آنها از ظلمت ووحشت است،ظاهر می سازد.

بحار الانوار،ج 68،ص 90،ح 44

*************

امیر مؤمنان علیه السلام اساس وریشه صبر،ایمان و یقین خوب، نسبت به خداوند است.

غرر الحكم،حدیث 213

*************

امیر مؤمنان علی علیه السلام كسی كه پی در پی حوادث ناخوشایندی برایش حادث شود،فضیلت صبر را برایش فرهم می كند برای هر نعمتی كلید و قفل و بندی است،كلید آن صبر و قفل و بند آن،تنبلی و كسالت است.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج 20،ص 322

************

امیر مؤمنان علی علیه السلام از جزع و ناشكیبایی بپرهیز،زیرا امید انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار می آورد

بحار الانوار،ج 79،ص 144


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دروغ
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

امام سجاد عليه السّلام: از گفتن دروغ كوچك و بزرگ بپرهيزيد، چه آن دروغ جدّى باشد و چه شوخى.

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: همواره بنده تا راست بگويد خدا او را در رديف راستگويان مى ‏نويسد، و چون پيوسته دروغ گويد، خدا او را جزء كذّابها مى‏ نويسد.

حضرت امير عليه السّلام فرمود: هيچ بنده ‏اى طعم ايمان را نمى‏ چشد، مگر اينكه دروغ را ترك نمايد، چه دروغ جدى و چه دروغ شوخى.

عيسى عليه السّلام فرمود: كسى كه دروغ بسيار گويد، ارزشش از بين مى ‏رود.

حضرت امير عليه السّلام فرمود: بهتر است كه مؤمن با دروغگو معاشرت ننمايد.

ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 466

*****************************************************************

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:دروغگو دروغ نمي گويد مگر بسبب حقارتى كه در نفس خود احساس مي كند

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: از دروغگوئى بپرهيز زيرا دروغ باعث روسياهى است.

امام عسكرى (ع) مي فرمود: تمام ناپاكيها و گناهان در خانه‏اى جمع شده و كليد آن دروغگوئى است. يعنى با دروغگوئى آدمى به تمام معاصى آلوده مى‏ شود

على (ع) :ناخوشى دروغگوئى از تمام ناخوشيها قبيحتر و ناپسندتر است.

كم ‏نصيب‏ترين مردم از سجاياى مردانگى و فضائل انسانى دروغگويان هستند.

امام باقر عليه السّلام فرموده، دروغگوئى مايه ويرانى ايمان است.

على عليه السّلام فرمود: هيچ عمل قبيحى بقبح دروغگوئى نيست.

الحديت-روايات تربيتى، ج‏1، ص: 125-126

*****************************************************

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند براى شر قفلهايى قرار داده كه كليد اين قفلها شراب خوردن است و دروغگويى بدتر از شراب خوردن است.

امام صادق عليه السّلام فرمود: از مصاحبت با دروغگو پرهيز كن چون دروغگو مى‏ خواهد به تو سودى برساند ولى ضرر مى‏ رساند و او دور را براى تو نزديك جلوه مى‏ دهد و نزديك را دور مى‏ نمايد

طب النبى(ص)و طب الصادق(ع)-روش تندرستى در اسلام، ص: 160


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خواندن قرآن
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

اگر قرآن از دهان ناپاك بيرون آيد، مصداق اين حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه؛ چه بسا تلاوت كننده قرآن، كه قرآن او را لعن مى‏ كند(گفتار معصومين(ع)، ص: 116)

پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: هر گاه فردى از شما دوست داشت كه با پروردگارش سخن بگويد، قرآن بخواند.

**

پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: بر تو باد خواندن قرآن؛ زيرا خواندن آن، كفّاره گناهان است و پرده‏ اى در برابر آتش و موجب ايمنى از عذاب است.

**

پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله: فرزندم! از خواندن قرآن، غافل مباش؛ زيرا كه قرآن، دل را زنده مى‏ كند و از فحشا و زشتكارى و ستم و گناه، باز مى‏ دارد.

**

كنز العمّال به نقل از ابن عمر: پيامبر خدا فرمود:" اين دل‏ها نيز همانند آهن، زنگار مى‏ بندند".

گفته شد: اى پيامبر خدا! صيقل دهنده دل‏ها چيست؟

فرمود:" تلاوت قرآن".

حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم(فارسى) ،ج‏4،ص:67-68

***************************************

عبد اللَّه بن سليمان از امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: هر كس قرآن را به حالت ايستاده در نماز بخواند، خداوند به هر حرفى از آن صد حسنه براى او مى‏ نويسد؛ و هر كس آن را در حال نشسته در نماز بخواند خداوند به ازاى هر حرفى پنجاه حسنه براى او ثبت مى‏ فرمايد؛ و هر كس قرآن را خارج از نماز بخواند، خداوند به ازاى هر حرف آن ده حسنه براى او مى‏ نگارد.(پاداش نيكى‏ها و كيفر گناهان، ص: 264)

*************************************

معاوية بن عمّار از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: هر كس قرآن را بخواند، بى‏ نياز گردد، و پس از آن ديگر نيازى پيدا نمى ‏كند (و اگر قرآن چنين نكند) هيچ چيز ديگر او را بى‏ نياز نخواهد كرد(پاداش نيكى‏ها و كيفر گناهان، ص: 267)

*************************************

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر جوان مؤمنى كه قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش آميزد و خداوند او را با فرشتگان كه سفير خدايند و بزرگمندانى نيك هستند همراه گرداند

**

امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كه به دشوارى قرآن را فراگيرد، او را دو پاداش باشد و هر كه آن را به آسانى فراگيرد، در زمره نيكان است‏(ثواب الاعمال-ترجمه حسن زاده، ص: 229)

******************************************

ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: همانا خانه ‏اى كه بنده مسلمان در آن تلاوت قرآن مى ‏كند، در نظر فرشتگان آسمانى درخشان است مانند درخشيدن ستاره تابان در نظر ساكنين دنيا.(گزيده كافى، ج‏1، ص: 341)

***************************************

مفضل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل کرده است که فرمود: بر شما باد به تلاوت قرآن! زيرا که درجات بهشت با عدد آيات مساوى است. روز قيامت به قارى قرآن گفته مي‌شود که: بخوان و بالا برو. و او هر آيه که مي‌خواند، يک درجه بالا مي‌رود (وسائل الشيعه، ج2، ص842)

****************************

امام صادق(عليه السلام):قرآن با شتاب‌زدگى خوانده نمي‌شود، بلکه کلمه کلمه و با دقت خوانده مي‌شود. پس به هر آيه‌اى که درباره بهشت مي‌رسيم، بايد مقدارى توقف کنيم و از خدا آن را بخواهيم و همچنين آيه‌اى که از جهنم سخن مي‌گويد، بايد به خدا پناه ببريم(مجمع البيان، ج10، ص288)

*************************

امام صادق(عليه السلام):واجب است که به هنگام تلاوت قرآن چه در نماز و چه در غير نماز، سکوت کنى و هر گاه در حضور تو قرآن خوانده شد، واجب است بر تو که سکوت کامل را رعايت کني»( مجمع البيان، ج1، 453)

**************************

امام صادق(عليه السلام) در مقام دعا مي‌فرمود:

«پروردگارا! عهدنامه خود را منتشر ساختي. پس نگاه مرا در آن عبادت قرار ده و قرائتم را تفکر و تفکرم را موجب عبرت. خدايا! قرائتم را قرائت بدون تفکر قرار مده و نظرم را در قرآن توأم با غفلت مگردان» (مصباح الانوار، ص141)

***********************

امام صادق(عليه السلام):قرآن کريم با حزن نازل شد، پس شما نيز آن را با حزن و خشوع بخوان».( کافي، ج1، ص449)

*********************

امام صادق(عليه السلام) مي‌فرمايد: «کسى که قرآن را از روى آن تلاوت کند، نور ديدگانش زياد مي‌ گردد و بار گناه پدر و مادرش سبک مي‌ شود؛ هر چند که هر دو کافر باشند».( کافي، ج2، ص449)

*****************

خانه‏ اى كه در آن قرآن خوانده مى ‏شود، ، بركت در آن خانه زياد مى‏ شود، وملائكه در آن حضور پيدا مى‏ كنند، و شيطانها از آن خانه دور مى‏ شوند، ، و خانه‏اى كه قرآن در آن خوانده نمى‏ شود و نام خدا در آن برده نمى ‏شود، بركت آن خانه كم است، و ملائكه از آن خانه رانده و دور مى‏ شوند و شيطانها در آن خانه حاضر مى‏ شوند»( اصول كافى، ج 4، ص 413.)

*******************

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايند:هر خانه‏اى كه در آن زياد تلاوت قرآن شود، خير و بركت در آن زياد مى‏ شود، گستردگى و گشايش (در مال، ثروت، دانش، محبّت، قدرت، ...) در اهل خانه پيدا شده‏(مشكات هدايت، ص: 99)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سبب غیبت امام زمان (عج)
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391


آیت الله بهجت:

شاید خواندن دو رکعت نماز توسل به ائمه برای امام زمان(ع) بهتر از تشرف باشد. زیرا آن حضرت می بیند و می شنود.

 

 

-سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! وگرنه اگر ظاهر شود چه کسی او را می‌کشد؟(آیت الله بهجت)

                                                        ***************

اگر شیعیان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد و اتّفاق مى داشتند و عهد و پیمان را محترم مى شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى شدند(طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 600، ش 360

*****************                                                         

ما در رسیدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم كه اگر جز این بود، مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ریشه كن مى نمودند(احتجاج، ج2، ص323

*****************                                                       

براى شتاب در گشایش حقیقى و كامل، بسیار دعا كنید; زیرا، همانا، فَرَج شما در آن است(كمال الدین، ج2، ص485

                                                   ********************
-همانا، من، امان و مایه ایمنى براى اهل زمینم; همان گونه كه ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.( احتجاج، ج2، ص284



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اسماءخداوند
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

در قرآن کریم تا 145 اسم از اسمای خداوند متعال بیان شده و روشن است که همه این اسماء نیکو حسنی هستند ولی در کتاب های مختلف تفسیری و حدیثی بحث های زیادی در ارتباط با اسماء الحسنی بیان شده :

نکته اول:
کلمه حسنی به معنای نام های نیک است و در این مسئله شکی نیست که همه صفات خداوند متعال مفاهیم نیکی دارند و همه آنها حسنی هستند .

نکته دوم:
صفات و اسمای خداوند نامتناهی هستند و نمی توان آنها را شماره کرد چون کمالات خداوند انتهایی ندارد.

نکته سوم:
در قران کریم در 4 مورد از اسماء الحسنی نام برده شده که در این نکته بیان می شود:

1)(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في‏ أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ: و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد، و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مى‏گرايند رها كنيد. زودا كه به [سزاى‏] آنچه انجام مى‏دادند كيفر خواهند يافت.(الأعراف : 180)

2)(قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً :بگو: «خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد، براى او نامهاى نيكوتر است.» و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته‏اش مكن، و ميان اين [و آن‏] راهى [ميانه‏] جوى.( الإسراء : 110)

3)(اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ : خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد.( طه : 8)

4)(هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم: اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه‏] بهترين نامها [و صفات‏] از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمين است [جمله‏] تسبيح او مى‏گويند و او عزيز حكيم است.( الحشر : 24)

 
نکته چهارم:
از بعضی از روایات استفاده می شود که برخی از صفات خداوند از اهمیت بیشتری برخوردار هستند و شاید مراد از اسماء الحسنی این صفات باشند.که برای نمونه به چند روایت در این زمینه اشاره می کنیم :

1) در اصول كافى از امام صادق (عليه السلام ) در تفسير اين آيه نقل شده مى خوانيم فرمود: نحن و الله الاسماء الحسنى : ((به خدا سوگند ما اسماء حسناى خدا هستيم ))

2)در برخی از روایات بر99 اسم اشاره شده که هر کس خداوند را با این نام ها بخواند دعایش مستجاب می شود که به این روایت نیز اشاره می کنیم:در توحيد صدوق از امام صادق (عليه السلام ) از پدر و اجدادش از على (عليه السلام ) از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده كه پس از اشاره به وجود نود و نه نام براى خداوند مى فرمايد:

(و هى الله ، اله ، الواحد، الاحد، الصمد، الاول ، الاخر، السميع ، البصير القدير، القادر، العلى ، الاعلى ، الباقى ، البديع ، البارى ء، الاكرم ، الباطن ، الحى ، الحكيم ، العليم ، الحليم ، الحفيظ، الحق ، الحسيب ، الحميد، الحفى ، الرب ، الرحمان ، الرحيم ، الذارء، الرزاق ، الرقيب ، الرؤ ف ، الرائى ، السلام ، المؤ من ، المهيمن ، العزيز، الجبار، المتكبر، السيد، السبوح ، الشهيد، الصادق ، الصانع ، الظاهر، العدل ، العفو، الغفور، الغنى ، الغياث ، الفاطر، الفرد، الفتاح الفالق ، القديم ، الملك ، القدوس ، القوى ، القريب ، القيوم ، القابض ، الباسط، قاضى الحاجات ، المجيد، المولى ، المنان ، المحيط، المبين ، المغيث ، المصور، الكريم ، الكبير، الكافى ، كاشف الضر، الوتر، النور، الوهاب ، الناصر، الواسع ، الودود، الهادى ، الوفى ، الوكيل ، الوارث ، البر، الباعث ، التواب ، الجليل ، الجواد، الخبير، الخالق ، خير الناصرين ، الديان ، الشكور، العظيم ، اللطيف ، الشافى .)

 
نکته پنجم:
اینکه در آیه خداوند دستور داده تا او را با این نام ها بخوانیم به این معنا نیست که این الفاظ را مدام بر سر زبان داشته باشیم و با این کار مشکلات ما حل و فصل شود بلکه مراد از خواندن خداوند بوسیله این نام ها این است که صفات خداوند را دروجود خودمان پیاده کنیم .

برای مثال صفت بخشنده بودن یکی از صفات خداوند متعال است که هر مسلمان بارها و بارها آن را در نماز های پنج گانه و در جاهای مختلف بر سر زبان می اورد و شاید بتوان گفت بیشتر پرونده های دادگاه ها و محاکم قضایی را با پیاده کردن این صفت در وجود خودمان حل کنیم .چرا که بیشتر مشکلاتی که با ان مواجه هستیم به خاطر نبودن بخشش در جامعه است که میتوان به راحتی با ان مقابله کرد.

و مسلما کسی که بتواند پرتوی از صفات الهی را در درون وجود خود پیاده کند صفاتی چون بخشندگی ,مهربانی, دانایی و قدرت و ....هم از زمره بهشتیان خواهد بود و هم دعایش مستجاب می شود.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اصحاب «رس» چه كساني بودند؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

اصحاب «رس» چه كساني بودند و عاقبتشان چه شده است؟




قرآن مي‌فرمايد: «و عاداً و ثموداً و اصحاب الرّس و قروناً بين ذلك كثيراً» (سوره فرقان، آيه 38)
«و نيز قوم عاد و اصحاب رس و طوايف ديگر، بسياري بين اينها، همه را به كيفر كردارشان هلاك ساختيم.» خداوند در اين آيه، هلاك كردن قوم عاد و ثمود و اصحاب رس را متذكر مي‌شود و درباره اصحاب رس كه چه قومي بودند و چرا و چگونه به هلاكت رسيدند و عاقبت آنها چه شد، در ميان مورخان و مفسران اقوال فراواني هست.
مرحوم طبرسي در مجمع‌البيان و فخررازي در تفسير كبير و آلوسي در روح المعاني از جمله احتمالاتي كه نقل كرده‌اند اين است كه آنها مردمي بودند كه در انطاكيه شام زندگي مي‌كردند و پيامبرشان «حبيب نجار» بود.
[1]
در عيون الاخبار الرضا از امام علي بن موسي الرضا از اميرالمؤمنان حديثي طولاني دربارة اصحاب رس نقل شده كه به اختصار بيان مي‌شود.
[2]
آنها قومي بودند كه درخت صنوبري را مي‌پرستيدند و به آن «شاه درخت» مي‌گفتند و آن درختي بود كه «يافث بن نوح» بعد از طوفان كاشت. آنها دوازده قريه آبادي داشتند كه در كنار نهري به نام رس بود اين شهر بنامهاي آبان، آذر، دي، بهمن، اسفند، فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور، مهر، كه ايرانيان نام ماه‌هاي سال خود را از آن گرفته‌اند.
آنها به خاطر احترام خاصي كه به آن درخت مي‌گذاشتند بذر آن را در مناطق ديگر كاشتند و نهري براي آبياري آن اختصاص دادند به گونه‌اي كه آشاميدن آب آن نهر را بر خود و چهارپايان ممنوع كرده بودند و حتي اگر كسي از آن مي‌خورد او را به قتل مي‌رساندند و مي گفتند اين مايه حيات خدايان ماست. آنها در هر ماه از سال روزي را در يك شهر كه نام همان ماه بود، عيد مي‌گرفتند و به كنار درخت صنوبر كه بيرون شهر بود مي‌رفتند و حيواناتي را به عنوان قرباني سر مي‌بريدند و به آتش مي‌افكندند وقتي دود از آن بلند مي‌شد سر به سجده برده و گريه و زاري مي‌كردند. عادت و سنت آنها چنين بود كه دوازده روز پشت سر هم عيد مي‌گرفتند و آنچه در توان داشتند قرباني مي‌كردند و در برابر درخت سجده مي‌كردند، احترام آنها به درخت صنوبر به جايي رسيد كه آن را به عنوان خداي خود قرار دادند هنگامي كه در كفر و بت‌پرستي فرو رفتند خداوند پيامبري را از بني‌اسرائيل به سوي آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند يگانه و ترك شرك دعوت كند. اما آنها ايمان نياوردند.
وقتي پيامبر آن ها ملاحظه كرد كه پند و موعظه در آنها اثري نمي‌كند، از خدا تقاضا كرد كه درخت را خشك كند تا آنها مأيوس شوند و دست بردارند. دعاي او مستجاب شد. روز عيد كه همه از خواب برخواستند؛ ديدند درخت خشكيده است. گويا سالهاست كه خشك شده است در حالي كه شب سرسبز بود. بعضي از روشنفكران گفتند اين قدرت خداوند آسمان و زمين است. بعضي گفتند اين پيامبر سحر و جادو كرده و درخت ما را خشك كرده است. تصميم به قتل او گرفتند و او را در جعبه آهني كه سرش گشاد و پايين آن تنگ بود قرار دادند و آزار دادند تا سحر خود را باطل كند (بعضي مي‌گويند كه او را در چاهي انداختنتد و سر آن را بستند و سرش نشستند و پيوسته ناله او را شنيدند تا جان داد. آن حضرت در لحظات آخر عمر خود دعا كرد: خدايا خودت مي‌بيني من براي آنها خير خواهم ولي آنها با من چه كردند خودت انتقام من را از آنها بگير. دعايش مستجاب شد. در همان روز كه عيد بزرگ برپا مي‌شد و همه جمع بودند باد تندي شديد و سرخ رنگ شروع به وزيدن گرفت و چنان آنها را بلند مي‌كرد و به يكديگر مي‌زد كه هر دو هلاك مي‌شدند. زمين را زير پاي آنان چنان گرم كرد كه مانند آهن سرخ مي شده است و اين تندباد سخت آتشين مانند قبه حمراء‌ بالاي آنها خيمه زده و آنها را فرو گرفت و بدن‌هاي آنها مانند آهن در آتش آب شده و بكلي از بين رفتند.
[3]
[1] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 15، ص 92، به نقل از اعلام قرآن، ص 149.
[2] . ابن ابي حديد، شرح نهج‌البلاغه، مطبوعاتي هدف، ج 10، ص 94.
[3] . عيون اخبار الرضا، طبق نقل و تلخيص: طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، انتشارات اسراء، ج 15، ص 237.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
منظور از بودن خداوند در آسمان ها چیست
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 سوره ملک

الف:أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذا هِيَ تَمُورُ : آيا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‏ايد كه شما را در زمين فروبرد، پس بناگاه [زمين‏] به تپيدن اُفتد؟( الملك : 16)

ب:أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّماءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذيرِ : يا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‏ايد كه بر [سر] شما تندبادى از سنگريزه فروفرستد؟ پس به زودى خواهيد دانست كه بيم‏دادن من چگونه است!( الملك : 17)

اما منظور از بودن خداوند در آسمان ها چیست جواب های متعددی دارد :

یک جواب مختصر و کوتاهی که می توان به این سوال داد این است که منظور از اینکه خداوند در آسمان هاست این است که حاکمیت و سلطه و فرمان روایی خداوند بر تمام آسمان ها مسلم و قطعی است و وقتی بر تما آسمان ها فرمان روایی دارد به طور قطه بر زمین نیز سلطه و حاکمیت دارد .

بعضی دیگر نیز تعبیر من فی السماء رو اختصا به فرشتگانی دادند که در آسمان هستند و مامور اجرای فرامین پروردگاه خود هستند فرشتگانی که خداوند متعال در مورد آنها این چنین می فرماید:

لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ:. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى‏كنند و آنچه را كه مأمورند انجام مى‏دهند.( التحريم : 6)


چون آسمان در بالای سر ما قرار دارد وبه عبارتی در جایگاه علو وبرتری قرار دارد واز طرفی هم خداوند از جایگاه بزرگ مرتبه ای برخورداراست(الله اکبر) ، تعبیر ازوجود خداونددر اسمانها شده.والا خداوند در همه جا حضور دارد و اینکه کسی بگوید خداوند فقط در مکانی خاص قرار داردبر خلاف شانیت الهی است وبا این سخن موجب شده که خداوند را محدود در نظر بگیرد .
یا می توان گفت :گاهی در قران برای فهم بهتر انسانها، از تشبیه هاتی استفاده که به ذهن او نزدیک تر است ودر این مصداق تعبیر از اسمان برای فهم بهتر انسانهاست.






|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فرق اسراف وتبذیر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

تبذیر، از بذر به معنای پاشیدن دانه و پراکنده نمودن است لذا تبذیر یعنی پراکنده ساختن دانه ها. سپس استعاره برای کسی که اموالش را ضایع می کند به کار رفته است. (المفردات في غريب القرآن، ص 113، واژه بذر)

تبذیر از بذر به معنای فاسد کردن مال و مصرف آن در فساد است. (كتاب العين، ج ‏8، ص 182، واژه بذر)


اسراف، به معنای زیاده روی و افراط و تجاوز از حد است. (المفردات في غريب القرآن، ص 407، واژه سرف)

اسراف، نقیض و نقطه مقابل، اقتصاد و میانه روی است. (كتاب العين، ج ‏7، ص 244، واژه سرف)


نکته:

1. اسراف، زیاده روی و افراط است و معنایی عام و وسیع دارد و می تواند تبذیر را هم در بر بگیرد، ولی تبذیر اختصاص به مورد خاصی دارد و آن فاسد بودن آن راه است.

2. اسراف، گناه است ولی تبذیر گناهش بیشتر از اسراف است زیرا اختصاص به مسیر باطل و فاسد دارد.

3. اسراف در حلال هم هست، ولی تبذیر اختصاص به حرام دارد.

4. اگر تمام اموال در راه خیر انفاق شود، تبذیر نیست ولی اگر ذره ای در مسیر باطل و فساد مصرف شود، تبذیر است.


روایت:

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

" مَنْ أَنْفَقَ شَيْئاً فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ- وَ مَنْ أَنْفَقَ فِي سَبِيلِ الْخَيْرِ فَهُوَ مُقْتَصِد"؛ هر كس چيزى را در غير طاعت خدا مصرف كند مبذّر(تبذیرگر) است و هر كس در راه خير مصرف كند مقتصد(میانه رو) است.‏

هم چنین در روایت دیگری آمده که آن حضرت در پاسخ به اين سؤال كه آيا در مخارج حلال نيز اسراف وجود دارد؟ فرمودند: بلى، زيرا كسى كه دارايى خود را چنان بخشش كند كه چيزى براى خود نگذارد، در مصرف حلال اسراف كرده است. (بحار الأنوار، ج‏72، ص: 302؛ تفسير نور الثقلين، ج ‏3، ص 157)

_______________
(ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏6، ص 633؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ‏7، ص 393؛ تفسير الصافي، ج ‏3، ص 188؛ تفسیر نمونه، ج ‏12، ص 87)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
انسان ها همه در زندگی خدا رو حس میکنند
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

انسان ها همه در زندگی خدا رو حس میکنند .... اما میزان حس کردن خدا در زندگی بسته به سطح معرفتی فرد داره ...... مطمئنا اندازه ای که یک عارف خدا رو در دوران زندگی حس میکنه من و شما حس نمیکنیم ...... پس هرکس به میزان معرفتش به خدا ... وجود خدا رو در زندگی میبینهو حس میکنه .....
یکی خدا رو با عدلش حس میکنه
یکی با مهربونی خدا ... خدا رو حس میکنه
یکی از طریق رسیدن روزی به دستش خدا رو حس میکنه
یکی با عملی شدن وعده های خدا ... خدا رو حس میکنه ..... مثلا وعده ی عذاب به کسانیکه عاق والدین شدن که در همین دنیا باید عذاب شوند
یکی با مستجاب شدن دعا هاش خدا رو حس میکنه
یکی با شفا یافتن مریضش خدا رو تو زندگیش حس میکنه
و غیره .........
بسیار زیاد میتوان نام برد چون سطح شناخت مردم از خدا بسیار متفاوت است ..... هرکس به طریقی شناختی داره

هیچ کس نمیتونه بگه من تو زندگیم خدا رو حس نکردم ..... مگر فردی باشد که از نظر عقلی دچار مشکل شده باشد ...... حتی کافران هم وجود خدا رو حس میکنند و در سخت ترین شرایط نام خدا بر زبان جاری میشه حتی اگر انکار کنند ..... همه را گول بزنند اما به خود نمیتوانند دروغ بگویند

  شخصی از امیرالمونین(ع) پرسید: بوسیله چه چیزی خدایت را شناختی؟
حضرت جواب دادند: بوسیله محقق نشدن آنچه عزم آن را داشتم،و نقض آنچه همت به آن گماردم ،واز اینجا فهمیدم مدبری غیر از من وجود دارد(1)

از امام صادق هم عین همین روایت نقل شده است(2)

و معصومین از این برهان برای شناخت خدا استفاده میکردند.به این صورت که انسان گاهی به چیزی اشتیاق دارد و عزمش را جزم میکند ولی امکان پذیر نمی شود، میفهمد که دست یک قادر توانا در کار بوده است.و از طرفی دیگر اموری را که آن را محال میدانسته ناگهان به سهولت امکان پذیر میشود و معصومین این را تاثیر خداوند در زندگی بشر میدانند.


ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ
1.التوحید ص228-نهج البلاغه حکمت 251
2.التوحید ص 289




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نورى در ظلمت /داستان
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

نورى در ظلمت

آيت اللّه حاج شيخ عبّاس قوچانى، وصىّ مرحوم آية اللّه حاج ميرزا على آقاى قاضى (ره ) مى گويد: آيت اللّه العظمى حاج شيخ محمّد تقى بهجت فومنى دامت بركاته در دورانى كه در عتبات حضور داشتند بسيار به مسجد مقدّس سهله مى رفتند و شبها تا به صبح بيتوته مى نمودند و در حال تهجّد وعبادت بسر مى بردند.

يك شب كه بسيار تاريك بود و چراغى هم در مسجد روشن نبود در ميانه شب احتياج به تجديد وضو پيدا كردند و به اين جهت به ناچار از مسجد خارج شده و به سمت محلّ وضوخانه كه در قسمت شرقى بيرون مسجد قرار داشت حركت كردند.

در بين راه مختصر خوفى به جهت ظلمت محض و تنهايى در ايشان پيدا مى شود به مجرّد اين خوف و ترس، يك مرتبه نورى همچون چراغ در پيشاپيش ايشان پديدار شد كه با ايشان حركت مى كرد.
آقا با اين نور به محلّ وضوخانه رفتند تطهير كرده و وضو گرفتند و سپس به جاى خود يعنى مسجد سهله حركت كردند و در همه اين احوال آن نور در برابرشان قرار داشت همين كه وارد مسجد شدند آن نور نيز از بين رفت .
فَضلُ العالِمِ عَلَى العابدِ كَفَضْلى عَلى اُمَّتى
فضيلت عالم بر عابد همانند فضيلت من است بر امّتم



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نام کدام پیامبر بیشتر درقرآن آمده
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل



نام این پیامبر خدا 136 بار در قرآن آمده است.

زندگى آن پیامبر خدا و سرگذشت قوم آن حضرت یعنى مردم یهود درس هاى بسیار آموزنده اى براى ما دارد. خدا در سوره هاى مختلفى از آنها یاد کرده و اشتباه هاى آنان را بیان نموده، تا ما به مشکلات آنها گرفتار نشویم و خطاهاى آنها را تکرار نکنیم.

اما دلائل دیگری را برای این مطلب می توان ذکر نمود:

1- سرنوشت قوم بنی اسرائیل با سرنوشت مسلمانان شباهت های بسیاری دارد و روایتی در این زمینه بیان شده است: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم مى ‏فرمود: «امتم سنت بنى اسرائیل را پیشه كنند و در آن گام بردارند و پا جاى پاى آنان گذارند، مانند آنان رفتار نمایند به گونه‏ اى كه اگر آنان به سوراخى خزیدند اینان نیز با آنان در آن سوراخ خزند. همانا كه تورات و قرآن را یك فرشته در یك ورق و با یك قلم نگاشته است، سنن و امثال امتها یكسان جریان یابند» بنابراین نقل داستان بنی اسرائیل بیشترین تناسب را با حال امت اسلامی دارد و برای آنها درس آموز ترین داستان هاست.

2- یهود که از بنی اسرائیل می باشند، در دوران رسول الله (ص) نقش گسترده ای در جامعه داشتند و دشمنی های بسیاری با اسلام داشتند:

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَكُوا؛[مائده/82] بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشركان خواهى یافت»

از این رو، پرداختن به ماهیت آن ها و گذشته شان می تواند پاتکی در مقابل تهاجم های آن ها باشد. و توطئه هایشان را خنثی کند. و جالب اینجاست با اینکه قرآن، یهود را در شمردن دشمنان مقدم می دارد، تصور تاریخی ما معمولا این است که دشمنی مشرکان بیشتر بوده است! چون یهود نقش پیچیده ای تری ایفا می کرد و سعی می نمود دشمنی اش علنی نشود. اما دقت در اخراج سه قبیله یهود از مدینه و توطئه های آن ها، و اینکه به محض حذف شدن جبهه مشرکین، یهود را علنی در صحنه می بینیم، روشن می شود که یهود چه نقش پررنگی در این ماجرا داشته است.

3- نقش یهود در به انحراف کشاندن مسیحیت (ماجرای پولس) و مهارت آن ها در تحریف گری، و وجود پدیده ای به نام اسرائیلیات در روایات، و مسائلی که در زمانه ما هویداست، نشان می دهد که ما باید توجه بیشتری به این طایفه داشته باشیم و توطئه هایش را بشناسیم. و اهتمام قرآن می تواند از این جهت باشد.

در تفسیر نمونه در این رابطه می نویسد: "این كه می‏بینیم این سرگذشت مشروح‏تر از سرگذشت انبیای دیگر بیان شده ممكن است به خاطر این باشد كه:
اوّلاً یهود و پیروان موسی بن عمران در محیط نزول قرآن زیاد بوده‏اند و توجیه (= راهنمایی) آن‏ها به سوی اسلام به مراتب لازم‏تر بود.
ثانیاً قیام پیامبر اسلام(ص) شباهت بیشتری به قیام موسی بن عمران داشت... ضمناً چون كشور مصر وسیع‏تر و مردم مصر دارای تمدن پیشرفته‏تری از قوم نوح و هود و شعیب و مانند آن‏ها بودند و مقاومت دستگاه فراعنه به همین نسبت بیشتر بود، قیام موسی بن عمران از اهمیت بیشتری برخوردار گردید، و نكات عبرت‏انگیز فراوان‏تری در بر دارد، لذا به تناسب‏های مختلف روی فرازهای گوناگون زندگی موسی و بنی اسرائیل تكیه شده است".( تفسیر نمونه، ج 6، ص 279 – 278 )


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
علت های اصلی ترس از مرگ ،
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391


یکی از علت های اصلی ترس از مرگ ، شناخت نداشتن به کم و کیف جهان پس از مرگ هست . به این دلیل چون مردم تصور اشتباهی از مرگ دارند و آن را فنا ونابودی دانسته و یا اطلاع دقیقی از اوضاع واحوال ان ندارند از آن می ترسند . قرآن راهکار رهایی این نوع ترس از انسان ها را با بیان واقعیت مرگ و خصوصیات پس از آن بیان میکنند و می فرماید که مرگ انتقال از جهانی به جهاندیگر است واز مرگ تعبیر به توفی می کند یعنی دریافت روح آدمی توسط فرشتگان و انتقال آن به جهان دیگر که ابتدای ان برزخ و انتهای آن نیز بعد از برپایی قیامت بهشت هست یا جهنم .در رویات متعدد نیز برای رهایی از این ترس به انسان آموزه هایی ارائه شده و مرگ را برای درک بیشتر افراد ، تشبیه به در آوردن لباس کهنه و پوشیدن لباس نو کرده اند. با این بیان که همانطور که آدمی در عوض کردن این لباس ناراحت نمی شود و نمی ترسد ، انتقال انسان به سری دیگر نیز این چنین است .


دومین دلیل ترس از مرگ که می توانیم از قرآن استفاده کنیم این است که انسان بدلیل اعمال بدی که انجام داده از سوء عاقبت آن می ترسد که در سوره جمعه آیه 6 و 7 اشاره ظریفی به این معنا شده و می فرماید : «بگو اى یهودیان! اگر گمان مى کنید که شما دوستان خدا هستید و دیگران نیستند، آرزوى مرگ کنید اگر راست مى گویید، تا به لقاى محبوبتان برسید (قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ للهِِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوْا الْمَوْتَ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ)».سپس مى افزاید: «ولى آنها هرگز تمناى مرگ نمى کنند به خاطر اعمالى که از پیش فرستادند و خداوند ظالمان را به خوبى مى شناسد (وَلَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ)».


سومین دلیل بر ترس از مرگ که قران بیان می دارد این است که انسان ها به دلیل وابستگی به مال و اموال این دنیا ، دل کندن از ان برایشان سخت است و مرگ را فاصلی بین خود واموال خود می بینند که در سوره بقره آیه 96 در بیان خصوصیات یهودیان به این مساله می پردازد : وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا ۚ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَو يقيناً آنان را حريص‏ترين مردم به زندگى [دراز مدت] خواهى يافت و [حتى حريص‏تر] از مشركان .هر يك از آنان آرزومند است كه اى كاش هزار سال عمرش دهند ، ولى آن عمر طولانى دور كننده او از عذاب نيست ؛ و خدا به آنچه انجام مى‏دهند بيناست

 








 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فرق ذنب، عصیان و اثم،
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 کلمه اثم در قران کریم به همراه مشتقات آن 48 مرتبه به کار رفته است
کلمه عصیان به همراه مشتقات آن در قران کریم 44 مرتبه به کار رفته است
کلمه ذنب هم 39 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده است .

اما همه این کلمات به معنای گناه است اگرچه فرق هایی بین آنها بیان شده است :

"اثم" به معنای گناه است و گفته شده مراد از آن انجام کاری است که حلال نیست
"ذنب" عبارت از هر عملى است که به دنبالش ضرر و یا فوت نفع و مصلحتى بوده باشد، و اصل کلمه از "ذَنَب" گرفته شده که به معناى دم و دنباله حیوان است و به گناهان نیز اطلاق ذنب شده است؛ زیرا گناه، جنایت و ستم به دیگران دنباله و تبعاتی دارد و مستلزم کیفر و عقوبت و انتقام است.

عصیان، در مقابل طاعت به معنای نا فرمانی است.

منابع:
لسان العرب، ج 12، ص 5
مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 713،
المفردات فی غریب القرآن، ص 570

این سه کلمه از نظر معنا مترادف هستند، و به هر یک از ذنب، عصیان و اثم، گناه اطلاق می شود، اما در عین حال از نظر ادبیات و کلام عرب تفاوت هایی با یکدیگر دارند.


ذنب:

گناه و معصیت. (كتاب العين، ج ‏8، ص 190)

هر فعلي كه عاقبتش وخيم است آن را ذنب گويند زيرا كه جزاى آن در آخر و تابع آن است. (المفردات في غريب القرآن، ص 331؛ قاموس قرآن، ج ‏3، ص 24)

ريشه و اصل اين كلمه به معناى دنبال بودن است و چون به دنبال گناه، استحقاق مذمت و سرزنش پيدا مي شود به آن «ذنب» مي گويند. (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏2، ص 705)


عصيان:

در مقابل طاعت می آید. نافرمانى. خروج از طاعت. اصل آن از تمانع بوسیله عصا است. (المفردات في غريب القرآن، ص 570؛ قاموس قرآن، ج ‏5، ص 9)


اثم:

گناه و ضرر. (قاموس قرآن، ج ‏1، ص 24)

باطل کننده ثواب. (المفردات في غريب القرآن، ص 63)

تاخیر و به عقب انداختن خیر و ثواب. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏1، ص 33)



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چرا حضرت موسی سرباز اسرائیلی رو کشت؟
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 

چرا حضرت موسی سرباز اسرائیلی رو کشت؟



 چرا حضرت موسی این کار رو کرد بدون اینکه چیزی بپرسه یه مشت بهش زد و اون رو کشت ؟صلا مگه میشه با یه مشت یه نفر رو کشت ؟بعضی از کار های حضرت موسی واقعا عجیب بوده چرا این کار رو انجام داد؟

«وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلىَ‏ حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَينْ‏ِ يَقْتَتِلَانِ هَاذَا مِن شِيعَتِهِ وَ هَاذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِى مِن شِيعَتِهِ عَلىَ الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسىَ‏ فَقَضىَ‏ عَلَيْهِ قَالَ هَاذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِين‏»

بى ‏خبر از مردم شهر به شهر داخل شد. دو تن را ديد كه با هم نزاع مى ‏كنند. اين يك از پيروانش بود و آن يك از دشمنانش. آن كه از پيروانش بود بر ضد آن ديگر كه از دشمنانش بود از او يارى خواست. موسى مشتى بر او نواخت و او را كشت. گفت: اين كار شيطان بود. او به آشكارا دشمنى گمراه ‏كننده است‏. (قصص، 15


«قَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ ظَلَمْتُ نَفْسىِ فَاغْفِرْ لىِ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»
گفت: اى پروردگار من، من به خود ستم كردم، مرا بيامرز. و خدايش بيامرزيد. زيرا آمرزنده و مهربان است.‏ (قصص، 16)

 

چند نکته در این زمینه عرض می شود:

1. دفاع و کمک و یاری رساندن به کسی که آیین الهی ایمان آورده و پیرو حضرت موسی(ع) بوده، در مقابل دشمنی که با او درگیر شده و در جنگ و دعوا هستند، و آن فرد مؤمن از موسی کمک و یاری طلب می کند، کاملا عادی و طبیعی است.

2. سربازان فرعون جنایات زیادی مرتکب شده و افراد زیادی از بنی اسرائیل را کشته اند لذا در این که آن قبطی، محکوم به قتل بوده شکی نیست. ولی وقوع قتل در آن موقع، وقت مناسبی نبوده است.

3. موسی(ع) بدن و مشتی قوی داشته و فقط مشتی به سینه آن قبطی می زند و بدون این که قصد کشتن او را داشته باشد او می میرد.

4. کل این درگیری و دعوا و کشته شدن آن قبطی، زمینه ای ایجاد کرد که ورود مخفیانه موسی را بر هم زد و باعث دردسر و مشکلاتی برای موسی شد. حتی موسی مجبور شد از مصر را ترک کند. لذا این جنگ و دعوا، شیطانی بود.

این مطلب در روایتی از امام رضا(ع) نیز آمده است.

5. آن ظلمی که حضرت موسی(ع) از آن در مورد خودش می گوید، همین بی احتیاطی و آشکار شدن حضور او و اتفاقاتی بود که به مصلحت نبود و وقت وقوعش الآن نبود و موسی را مجبور کرد که مصر را ترک کند و به سوی مدین برود.

6. یکی از معانی مغفرت، پوشاندن و مستور کردن است، و موسی از خدا می خواهد که او را مستور کرده و بپوشاند تا در چنگال فرعونیان گرفتار نشود. خداوند هم دعای او را قبول کرد و او را از دست فرعونیان نجات داد.



 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عوامل مغفرت 2
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

توبه و عمل صالح:
«إِلاَّ الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»
مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (آل عمران، 89)

کشته شدن و یا مردن در راه خدا:
«وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
اگر هم در راه خدا كشته شويد يا بميريد، (زيان نكرده ‏ايد زيرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آورى ميكنند، بهتر است! (آل عمران، 157)

مهاجرت در راه خدا:
«وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»
و هر كس بعنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست و خداوند، آمرزنده و مهربان است. (نساء، 100)

ایمان به همراه عمل صالح:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ»
خداوند، به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند، وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است. (مائده، 9)

رعایت تقوا در کسب روزی:
«فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»
از آنچه به غنيمت گرفته‏ ايد، حلال و پاكيزه بخوريد و از خدا بپرهيزيد خداوند آمرزنده و مهربان است! (انفال، 69)

صبر و استقامت در راه خدا و عمل صالح:
«إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
مگر آنها كه (در سايه ايمان راستين،) صبر و استقامت ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند كه براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است‏. (هود، 11)

بندگی خداوند:
«نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ»
بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم! (حجر، 49)

جبران بدی با نیکی:
«إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحيمٌ»
مگر كسى كه ستم كند سپس بدى را به نيكى تبديل نمايد، كه (توبه او را مى ‏پذيرم، و) من غفور و رحيمم! (نمل، 11)

مسلمان، مؤمن، مطیع، راستگو، صابر، خاشع، انفاق کننده، روزه دار، پاکدامن و یاد خدا بودن:
«إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»
به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى‏كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است. (احزاب، 35)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عوامل مغفرت 1
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391



برخی از عوامل مغفرت که در قرآن بیان شده را این چنین می توان برشمرد:

ایمان:
«إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا»‏
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان را ببخشايد. (طه، 73)

تقوا:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ»
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله ‏اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى ‏دهد (روشن‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت) و گناهانتان را مى ‏پوشاند و شما را مي آمرزد. (انفال، 29)

پیروی از پیامبر(ص):
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»
بگو: اگر خدا را دوست مى ‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد. (آل عمران، 31)

عفو و گذشت از دیگران:
«وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»
آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمى ‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! (نور، 22)

قرض دادن:
«إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ»
اگر به خدا قرض الحسنه دهيد، آن را براى شما مضاعف مى‏سازد و شما را مى‏بخشد. (تغابن، 17)

هجرت و جهاد:
«وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ»
و آنها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنان مؤمنان حقيقى ‏اند. براى آنها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزى شايسته ‏اى است.‏ (انفال، 74)

عبادت خداوند:
«أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ .... يَغْفِرْ لَكمُ مِّن ذُنُوبِكم‏»
خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد ...، اگر چنين كنيد، خدا گناهانتان را مى ‏آمرزد. (نوح، 3 و 4)

دوری از گناهان کبیره:
«إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم‏»
اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى ‏شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى ‏پوشانيم‏. (نساء، 31)

استغفار و طلب مغفرت:
«قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي‏ فَاغْفِرْ لي‏ فَغَفَرَ لَهُ»
عرض كرد: پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم مرا ببخش! خداوند او را بخشيد.‏ (قصص، 16)

دعا و استغفار اولیای الهی برای انسان:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»
و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى ‏كردند (و فرمانهاى خدا را زير پا مى ‏گذاردند)، به نزد تو مى‏ آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏ كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى‏ كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى ‏يافتند. (نساء، 64)


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دیوانه‌ی تو
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 

 

آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانه‌مان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهان‌اش بخشی
دیوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
انسانهای معذب
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391


طبق آیه 3 سوره ابراهیم انسانهایی دچار عذاب شدید می شوند که سه ویژگی داشته باشند :
1.محب دنیا باشند تاجایی که گناه را انجام می دهند وگناه را هم دوست دارند.
2. تصمیم گرفته اند که قرآن را از صحنه خارج کنند و برای تصمیم خود تلاش می کنند.
3.کسانی که به کج راهه میروند تاجایی که جاده اتوبان را رها کرده و در جاده خاکی می روند

ومی گویند تاریخ مصرف دین گذشته.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
لحظه های خالی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 13 اسفند 1391

 
 
 
لحظه های خالی از یاد خدا را شیطان پُر میکند
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1220
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 22

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 35
:: باردید دیروز : 34
:: بازدید هفته : 35
:: بازدید ماه : 6368
:: بازدید سال : 26038
:: بازدید کلی : 327744

RSS

Powered By
loxblog.Com